twitter share facebook share ۱۴۰۴ تیر ۱۹ 923
در جهانی که وابستگی‌های راهبردی حتی دشمنان دیرینه را به یکدیگر گره می‌زند، سیاست‌های اخلاقی ناگزیر باید با نیازهای امنیتی همزیستی پیدا کنند.

در پی حملات هوایی ایالات متحده به تأسیسات غنی‌سازی ایران در ۲۲ ژوئن ۲۰۲۵، سیاست خارجی پاکستان، میان همبستگی عمومی با ایران و عمل‌گرایی پشت‌پرده با آمریکا، وارد مرحله‌ای از دوگانگی شدید شد. دولت پاکستان در بیانیه‌های رسمی، این حملات را نقض غیرموجه حاکمیت ایران و حقوق بین‌الملل خواند و به پیوندهای تاریخی فرهنگی، مذهبی و وابستگی‌های منطقه‌ای میان دو کشور اشاره کرد. اما شواهد نشان می‌دهد که اسلام‌آباد در پشت درهای بسته، همچنان در حال همکاری امنیتی با واشنگتن بوده است؛ از جمله ارائه مجوز عبور پروازی، تبادل اطلاعات، و پشتیبانی لجستیکی که در عمل زیرساخت عملیات نظامی آمریکا در منطقه را فراهم کرده است.

چرا پاکستان هم به ایران نزدیک است و هم به آمریکا؟

این دوگانگی، بحث‌های شدیدی را در اسلام‌آباد، تهران، واشنگتن و فراتر از آن برانگیخته است: آیا موضع پاکستان نشانه همبستگی واقعی با همسایه شیعه‌مذهبش است، یا نمونه‌ای است از قربانی‌شدن اتحاد جهان اسلام به پای سیاست واقع‌گرایانه؟

ریشه این دوراهی در تلاش همیشگی پاکستان برای آشتی دادن دو ستون متضاد منافع ملی‌اش نهفته است: هویت آن به‌عنوان صدای جهان اسلام، و نیازهای امنیتی و اقتصادی آن.

از سال‌های آغازین استقلال، نخبگان پاکستانی تلاش کرده‌اند کشور خود را مدافع آرمان‌های اسلامی جلوه دهند؛ حمایت پررنگ از مسأله فلسطین و دفاع از حقوق مسلمانان اویغور در استان سین‌کیانگ چین در همین راستا بوده است. این موضع، اعتبار پاکستان را در جهان اسلام تقویت کرده و در داخل کشور نیز مشروعیت سیاسی ایجاد کرده است.

اما در عین حال، تاریخ پاکستان مملو از شراکت‌های راهبردی با قدرت‌های غیرمسلمان—به‌ویژه ایالات متحده—بوده است؛ همکاری‌هایی که شامل کمک نظامی، تبادل اطلاعات، و انتقال فناوری بوده و نقش کلیدی در مقابله پاکستان با شورش‌های داخلی ایفا کرده است، به‌ویژه در نبرد با تحریک طالبان پاکستان (TTP) در شمال‌غرب کشور و گروه جیش‌العدل در مرزهای جنوب‌غربی.

در پی حملات ۲۲ ژوئن، توازن ظریف سیاست پاکستان به‌شدت زیر فشار قرار گرفت. در سطح عمومی، دولت بیانیه‌هایی تند صادر کرد و عملیات آمریکا را اقدامی غیرقانونی و ناقض قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل خواند و آن را «بزرگ‌ترین تهدید برای ثبات منطقه‌ای» از زمان درگیری‌های موشکی سال ۲۰۲۴ در مرز ایران و پاکستان توصیف کرد.

سفیر پاکستان، شفق‌علی خان، تأکید کرد که کشورش «در همبستگی قاطع با مردم ایران ایستاده است.» هم‌زمان، وزارت خارجه پاکستان شکایتی رسمی به سازمان ملل ارائه داد و خواستار برگزاری نشست اضطراری شورای امنیت شد. در کراچی، مراسم شمع‌افروزی و تظاهرات دانشجویی مقابل سفارت ایران بر همبستگی برادرانه تأکید داشت، و تلویزیون‌های پاکستانی با پخش مکرر تصاویر مراسم سوگواری اخیر در ایران، حس همدردی عمومی را تشدید کردند.

اما در حالی که در انظار عمومی خشم و اعتراض به نمایش گذاشته می‌شد، در پسِ پرده می شد نشانه‌هایی از همراهی و هماهنگی با این حملات را دید. با اینکه پاکستان هرگونه همکاری را انکار کرده، منابع تأییدنشده می‌گویند دولت اسلام‌آباد مجوز عبور پروازی برای هواپیماهای سوخت‌رسان و شناسایی آمریکایی به مقصد پایگاه‌های خلیج فارس را صادر کرده است؛ مجوزهایی که تنها چند روز پیش از حملات، از طریق کانال‌های دیپلماتیک محرمانه نهایی شده بودند.

این ترتیبات در قالب همکاری ضدتروریسم با دولت ترامپ تنظیم شده بودند و در راولپندی (مرکز فرماندهی ارتش پاکستان) به‌عنوان ابزاری حیاتی برای مقابله با تهدید شورشیان در مرز بلوچستان–ایران تلقی می‌شدند.

ایران از خیانت پاکستان به خشم آمده است

این فاصله میان گفتار و کردار اسلام‌آباد از دید تهران پنهان نماند. فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، محکومیت‌های رسمی پاکستان را «نمایشی» خوانده و مدعی شدند که اسلام‌آباد عمداً زیر پوشش همکاری ضدتروریسم، زمینه‌ساز تجاوز آمریکا شده است. رسانه‌های ایرانی نیز با استناد به منابع بی‌نام در سپاه که ادعا کردند فضای هوایی و اطلاعات پاکستان نقشی کلیدی در هدف‌گیری دقیق تأسیسات سانتریفیوژ زیرزمینی نطنز داشته‌، این اتهامات را پررنگ‌تر کردند.

از سوی دیگر، برخی مقامات ایرانی ادعا کردند که پاکستان به تهران اطمینان داده در صورت استفاده اسرائیل از سلاح هسته‌ای علیه ایران، با پاسخ هسته‌ای همراهی خواهد کرد. پاکستان فوراً این ادعاها را «ساختگی» و «غیراخلاقی» دانست و تأکید نمود که دکترین هسته‌ای این کشور همچنان معطوف به مقابله با تهدید هسته‌ای هند است و بر صلح منطقه‌ای پایبند باقی می‌ماند.

در پاسخ، تهران نیروهایی را در مرز مستقر کرد تا از ورود افراد مسلح که آن‌ها را «تروریست» می خواند، جلوگیری کند. این شکاف در روابط، تهدیدی جدی برای سال‌ها همکاری امنیتی دو کشور است؛ همکاری‌ای که هدف آن مهار قاچاق سلاح و تردد شورشیان در مرز ۹۰۰ کیلومتری دو کشور بوده است.

اما از دید اسلام‌آباد، این معادله کاملاً شفاف است: دولت نمی‌تواند امنیت ملی خود را قربانی آرمان‌گرایی اخلاقی کند. نهادهای امنیتی پاکستان رابطه‌ای مستقیم میان اطلاعات دریافتی از آمریکا و توانایی خود برای مقابله با گروه‌های مسلح در بلوچستان می‌بینند—گروه‌هایی که مسئولیت بمب‌گذاری‌های انتحاری اخیر در کویته و حملات به زیرساخت‌های پروژهٔ CPEC (کریدور اقتصادی چین–پاکستان) را بر عهده گرفته‌اند.

پیوند آمریکا و پاکستان در حال تقویت است

اما این واقع‌گرایی، هزینه‌ای در عرصه اعتبار برای پاکستان در پی دارد. تصویری که این کشور به‌عنوان مدافع اصولی آرمان‌های اسلامی برای خود ساخته بود—که پشتوانه جایگاهش در سازمان همکاری اسلامی (OIC) و میان کشورهای جنبش عدم تعهد بود—اکنون برای بسیاری از ناظران، توخالی به نظر می‌رسد.

اپوزیسیون سیاسی در پاکستان به‌شدت به این شکاف واکنش نشان داده است. جناح‌های مختلف، از راست‌گرا گرفته تا چپ‌گرا، دولت را به «فروش همبستگی اسلامی» متهم کرده‌اند.

در فضای مجازی، هشتگ #PakistanBetrayedIran (پاکستان به ایران خیانت کرد) بازتابی از عمق نارضایتی عمومی است، در حالی‌که احزاب سیاسی فاش‌کردن توافق‌های پنهانی با ایالات متحده را در اولویت خود قرار داده‌اند. حتی متحدان سنتی پاکستان در خلیج فارس—به‌ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی—که خود نیز میان حمایت از گروه‌های سنی و روابط با واشنگتن در حال توازن‌اند، به‌طور خصوصی به اسلام‌آباد هشدار داده‌اند که همکاری بیش از حد با آمریکا در حمله به تهران ممکن است تبعات بلندمدت و خطرناکی برای ثبات منطقه به همراه داشته باشد.

آیا پاکستان می‌تواند راهی میانه بیابد؟

اکنون پرسش اصلی آن است که آیا پاکستان می‌تواند رویکرد خود را به‌گونه‌ای بازتنظیم کند که میان ضرورت‌های استراتژیک و ادعای همبستگی اسلامی، آشتی برقرار نماید؟ یکی از مسیرهای ممکن، دیپلماسی شفاف است. اسلام‌آباد می‌تواند خود را به‌عنوان محل میزبانی مذاکرات چندجانبه میان آمریکا و ایران پیشنهاد دهد و بر بی‌طرفی‌اش تأکید کند، بی‌طرفی‌ای که از روابط عمیق این کشور با هر دو طرف ناشی می‌شود.

ایفای نقش میانجی‌گر، می‌تواند پاکستان را از یک «تسهیل‌گر پنهانی عملیات آمریکا» به «صلح‌ساز آشکار» بدل کند؛ تغییری که شاید بخشی از اعتبار از‌دست‌رفته این کشور در جهان اسلام را بازیابی نماید.

به‌موازات این مسیر، پاکستان می‌تواند در حوزه بشردوستانه گام‌های اعتمادساز بردارد. به‌عنوان نمونه، ایجاد دالان‌های زمینی برای ارسال کمک‌های غذایی و دارویی از مبدأ ایران—به‌ویژه برای جمعیت‌هایی که از تحریم‌های آمریکا آسیب دیده‌اند—می‌تواند نشانه‌ای ملموس از همبستگی واقعی باشد؛ همبستگی‌ای که فراتر از شعارهای دیپلماتیک در نیویورک، به حمایت عملی از مردم ایران بینجامد. این اقدام، هرچند از نظر اقتصادی کم‌هزینه است، اما از منظر نمادین بسیار معنادار خواهد بود و می‌تواند اثبات کند که تعهد پاکستان به ایران تنها در حد بیانیه نیست.

اما چنین حرکتی بی‌هزینه نیست

با این حال، چنین اقداماتی بدون ریسک نخواهند بود. عربستان سعودی و سایر پادشاهی‌های خلیج فارس ممکن است نزدیکی اسلام‌آباد به تهران را به‌عنوان چرخشی خطرناک از منافع راهبردی خود تفسیر کنند. چین نیز، هرچند از نقش میانجی‌گرانه پاکستان حمایت می‌کند، اما نگران آن است که پروژه کلیدی‌اش، یعنی کریدور اقتصادی چین–پاکستان (CPEC)، قربانی نزدیکی احتمالی پاکستان به ایران شود و این نزدیکی به بهای کاهش سرمایه‌گذاری‌های عربی تمام گردد. در عین حال، ایالات متحده ممکن است گرایش پاکستان به سمت میانجی‌گری را به‌منزله کاهش همکاری ضدتروریسم تفسیر کند، و در نتیجه، روابط امنیتی دوجانبه را بازنگری نماید.

بحران پاکستان، نمونه‌ای از معضل قدرت‌های میانه در نظم نوین جهانی است

این تناقضات، بازتابی از چالش‌های گسترده‌تری است که قدرت‌های میانه‌ در نظم بین‌المللی دو قطبی‌شونده امروز با آن روبه‌رو هستند. وضعیت پاکستان نشان می‌دهد که دوگانه «وفاداری یا خیانت» دیگر کارآمد نیست؛ در جهانی که وابستگی‌های راهبردی حتی دشمنان دیرینه را به یکدیگر گره می‌زند، سیاست‌های اخلاقی ناگزیر باید با نیازهای امنیتی همزیستی پیدا کنند.

با این حال، قدرت مخربِ «تصور خیانت» می‌تواند به‌اندازه الزامات راهبردی، برای اعتبار یک کشور ویرانگر باشد.

اگر پاکستان اجازه دهد تصویر همبستگی‌اش برای همیشه آسیب ببیند، نه‌تنها ممکن است جایگاه خود را در جهان اسلام از دست بدهد—جایی که برای رهبری آن سال‌ها تلاش کرده—بلکه حتی روابط امنیتی‌ای که برای بقای خود ضروری می‌داند را نیز به خطر خواهد انداخت.

جمع‌بندی: راه پیشِ‌روی پاکستان

در نهایت، مسیر پیشِ‌روی پاکستان به توانایی‌اش در ادغام اصول با عمل بستگی دارد. با پیوند زدن میانجی‌گری دیپلماتیک با اقدامات ملموس بشردوستانه، اسلام‌آباد می‌تواند روابط تیره‌شده با تهران را ترمیم کرده و در عین حال پیوندهای حیاتی‌اش با واشنگتن را حفظ کند.

موفقیت در این مسیر، نه‌تنها می‌تواند اعتبار پاکستان را به‌عنوان مدافع منافع جهان اسلام احیا کند، بلکه موقعیت راهبردی آن را نیز به‌عنوان میانجی‌ای ضروری میان قدرت‌های متخاصم تقویت خواهد کرد.

در مقابل، اگر پاکستان در بازتنظیم مسیر خود ناکام بماند، ممکن است به سرنوشتی دچار شود که در آن هم از سوی تندروها متهم به خیانت به امت اسلامی گردد، و هم از سوی متحدان راهبردی‌اش به‌عنوان شریکی غیرقابل‌اعتماد نگریسته شود.

در چنین میدان پرمخاطره‌ای، پاکستان باید اثبات کند که همبستگی اسلامی و ضرورت‌های راهبردی، الزاماً در تضاد نیستند؛ بلکه می‌توانند با سیاست‌ورزی سنجیده، به‌صورت دو ستون مکملِ سیاست ملی درآیند.

منبع: نشنال اینترست


آزمون توانایی پاکستان در تعادل روابط با آمریکا و ایران در سایه جنگ اسرائیل و ایران

 اعلام آتش‌بس میان ایران و اسرائیل پس از ۱۲ روز جنگ، در پاکستان با احساس آرامش همراه بود. با افزایش تنش‌ها میان دو رقیب سرسخت، به‌ویژه پس از حملات هوایی آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران در ۲۱ ژوئن، اهمیت ژئوپلیتیکی پاکستان ناگهان افزایش یافت. هم تهران و هم واشنگتن انتظار داشتند اسلام‌آباد به نفع مواضع آن‌ها وارد عمل شود. آمریکا امیدوار بود پاکستان تصمیمش برای استفاده از زور جهت نابودی برنامه غنی‌سازی هسته‌ای ایران را درک کند، در حالی که ایران به حمایت پاکستان در مقابل تلاش‌های اسرائیل و آمریکا برای ممانعت از حق ایران در پیگیری آنچه انرژی صلح‌آمیز می‌خواند، حساب می‌کرد.

این وضعیت دولت پاکستان را در موقعیت سیاسی حساسی قرار داد. از یک سو، پاکستان در حال تقویت روابط راهبردی خود با آمریکا بود و از سوی دیگر، نمی‌خواست اصل حمایت از حق تعیین سرنوشت کشور همسایه مسلمان را کنار بگذارد. همچنین حمله‌ای که می‌توانست به بی‌ثباتی ایران منجر شود، احتمالاً بحران شدیدی را در داخل پاکستان نیز برانگیزد. گروه‌های تروریستی فعال در منطقه ناآرام بلوچستان، که مرز مشترک ایران و پاکستان را در برمی‌گیرد، می‌توانستند از این آشفتگی بهره‌برداری کرده، حملات خود را افزایش دهند و در مناطق بدون کنترل یا ضعیف شده مرزی نفوذ کنند.

با وجود همه این نگرانی‌ها، منازعه طولانی مدت ایران و اسرائیل هرگز چالشی به این اندازه جدی برای نهادهای سیاسی و نظامی پاکستان ایجاد نکرده بود. فقط یک روز قبل از حمله هوایی آمریکا، پاکستان دونالد ترامپ را به‌دلیل «مداخله دیپلماتیک قاطع و رهبری محوری» او در جنگ چهار روزه اخیر میان هند و پاکستان، برای جایزه صلح نوبل ۲۰۲۶ معرفی کرده بود. این زمان‌بندی بدترین زمان ممکن بود و طیف گسترده‌ای از صداهای سیاسی در پاکستان، نهادهای مدنی-نظامی را به خاطر نزدیکی به آمریکا و رها کردن همسایه مسلمان در حال جنگ، مورد انتقاد قرار دادند.

با این حال، دولت پاکستان بدون تأخیر، حملات را محکوم کرد و آن‌ها را «عمیقاً نگران‌کننده» و نقض هنجارهای بین‌المللی خواند. وزارت خارجه نگرانی جدی خود را نسبت به احتمال تشدید بیشتر تنش‌ها اعلام کرد و نخست‌وزیر شهباز شریف با رئیس‌جمهور ایران، مسعود پزشکیان تماس گرفت و حمایت پاکستان را تأیید نمود.

اما حمایت اسلام‌آباد به‌وضوح محتاطانه بود. علی‌رغم فشارهای داخلی برای ارائه کمک‌های امنیتی به ایران، اسلام‌آباد پاسخ خود را به حمایت‌های لفظی و نمادین محدود کرد. در حقیقت، با وجود کاهش تنش‌ها در سال‌های اخیر میان ایران و برخی کشورهای منطقه، احتمال وجود ایران هسته‌ای، برای هیچ کشوری در منطقه خوشایند نیست و برخی رهبران، پشت پرده از اقدامات آمریکا حمایت می‌کنند. انتقادات عمومی عمدتاً برای مدیریت افکار عمومی داخلی و حفظ گزینه‌های دیپلماتیک است.

جدیدترین تماس تلفنی مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا، با نخست‌وزیر شهباز شریف نشان داد که هر دو طرف توافق کردند برای دستیابی به صلح پایدار میان ایران و اسرائیل همکاری کنند. در همین حال، فرمانده نظامی ایران، سرلشکر عبد الرحیم موسوی، با رئیس ارتش پاکستان، فیلد مارشال عاصم منیر تماس گرفت و از موضع شجاعانه پاکستان و حمایت آن در جنگ ۱۲ روزه ایران با اسرائیل تشکر کرد. توانایی پاکستان در حفظ روابط سازنده همزمان با ایران و آمریکا، موقعیت استراتژیک مهمی برای آن ایجاد کرده است تا به عنوان میانجی قابل اعتماد میان دو طرف عمل کند.

پاکستان مهارت زیادی در عبور از این مسیرهای دیپلماتیک دارد. در دهه‌های گذشته، این کشور موفق شد رابطه متعادلی با رقبای دیرینه‌اش، ایران و عربستان سعودی، حفظ کند و همچنین با کشورهای عربی که غالباً نسبت به هم خصومت داشتند، روابط دوستانه داشته باشد. به مدت ۲۰ سال، دولت‌های پاکستان عملیات نظامی آمریکا در افغانستان را تسهیل کردند، در حالی که به وفاداری خود به شبه‌نظامیان افغان ادامه دادند. پاکستان همچنین از پذیرش آشکار ایده اینکه برنامه هسته‌ای‌اش باید اسلامی تلقی شود، اجتناب کرد. در شرایطی که روابط آمریکا و چین در سال‌های اخیر تنش‌زا شده، اسلام‌آباد، که به خاطر نقش میانجی‌گرانه‌اش در سال ۱۹۷۱ ستایش شده بود، مهارت‌های دیپلماتیک خود را برای اجتناب از انتخاب یک طرف نشان داده است.

در پاکستان، احساسات منفی نسبت به آمریکا ریشه‌دار است و در سال‌های اخیر، نظریه‌های توطئه ضدآمریکایی در اپوزیسیون سیاسی و همزمان حمایت آمریکا از سیاست‌های اسرائیل در غزه، این حس را تشدید کرده است. با این وجود، مقامات نظامی-مدنی اسلام‌آباد سعی کرده‌اند روابط خود با واشنگتن را تا حد امکان عادی کنند. دولت به وضوح از سیاست‌های دولت بایدن ناراضی بود، زیرا پاکستان را به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای کنار گذاشت و روابط دو جانبه را محدود کرد. بسیاری از مردم کشور به خصوص از عدم تماس شخصی بایدن با رهبری پاکستان ناراحت بودند. تنها نگرانی‌های باقی‌مانده آمریکا درباره تجدید فعالیت‌های تروریستی در منطقه، اسلام‌آباد را در کانون توجه واشنگتن نگه داشته بود.

برعکس، دولت دونالد ترامپ به عنوان فرصتی تازه برای روابط آمریکا و پاکستان دیده می‌شود. اسلام‌آباد از شنیدن تمجید ترامپ در آوریل ۲۰۲۵ در جلسه مشترک کنگره آمریکا به خاطر کمک در دستگیری یک تروریست ارزشمند خوشحال بود. بسیاری از اعضای دولت و ارتش پاکستان امیدوار بودند که دولت آمریکا اکنون نقش فعالی در حل مناقشه کشمیر ایفا کند و از نفوذ خود در صندوق بین‌المللی پول برای نرمش در سخت‌گیری‌های اقتصادی پاکستان استفاده نماید. همچنین انتظار می‌رفت با رفتن بایدن، پاکستان از فشارهای طولانی آمریکا درباره حقوق بشر و دموکراسی خلاص شود.

پاکستان با تهدید تعرفه‌های بالا و محدودیت‌های سفر از سوی واشنگتن مواجه شده، اما با آرامش واکنش داده و فرصت‌های معدنی و سرمایه‌گذاری کمیابی را به آمریکا ارائه کرده است. جنگ کوتاه پاکستان و هند در ماه مه گذشته نیز به طور غیرمستقیم به بهبود روابط با آمریکا کمک کرد، چرا که دولت اسلام‌آباد خوشحال بود که میانجی‌های آمریکایی آن را هم‌تراز با دهلی نو می‌دانند. در حالی که هند، برای آمریکا در پایان دادن به جنگ نقشی قائل نیست، پاکستان از ترامپ، روبیو و دیگران تمجید کرده است.

نمونه‌ای برجسته از تغییر فضا، چند روز قبل از حمله هوایی آمریکا به ایران، سفر فیلد مارشال منیر، قدرتمندترین شخصیت پاکستان، به واشنگتن بود. منیر با استقبال گرمی در پنتاگون مواجه شد و با رئیس‌جمهور آمریکا ناهار خصوصی داشت. این سفر پس از هیئت دیپلماتیک پاکستان بود که با موفقیت با مقامات وزارت خارجه آمریکا ملاقات کرد تا روایت پاکستان درباره جنگ چهار روزه اخیر با هند را شکل دهد. با این حال، با شروع مداخله نظامی آمریکا در ایران، این سفرها به یک رسوایی آشکار تبدیل شد، منیر و ائتلاف حاکم دچار شکست سیاسی شدند و مخالفان از آن بهره‌برداری کردند. آتش‌بس اخیر میان ایران و اسرائیل که توسط ترامپ میانجی‌گری شد، به نظر می‌رسد فرصتی تازه برای نهادهای مدنی-نظامی پاکستان فراهم کرده است.

گرم‌شدن اخیر روابط آمریکا و پاکستان، فراتر از روابط معاملاتی قابل تفسیر است. با توجه به افزایش مشارکت آمریکا در خاورمیانه و جنوب آسیا طی ماه‌های اخیر، به نظر می‌رسد واشنگتن در حال آماده‌سازی پاکستان برای بازیابی نقش کلیدی خود به عنوان شریک امنیتی منطقه‌ای است، نقشی که در دوران جنگ سرد، شکست اتحاد شوروی در افغانستان و مبارزه پس از ۲۰۰۱ علیه طالبان افغان ایفا کرده بود.

در منطقه‌ای با بی‌ثباتی مداوم و رقابت فزاینده قدرت‌های بزرگ، پاکستان می‌تواند چیزهای زیادی به آمریکا عرضه کند: پرجمعیت‌ترین کشور مسلمان خاورمیانه، با بزرگ‌ترین و قدرتمندترین ارتش، و تنها قدرت هسته‌ای جهان اسلام. مناقشه ایران و اسرائیل پاکستان را دوباره در کانون توجه جهانی قرار داده و چالش‌های سیاست خارجی آن را تشدید کرده است. هنوز مشخص نیست پاکستان چگونه این چشم‌انداز پیچیده و متغیر بین‌المللی را مدیریت خواهد کرد.

منبع: مؤسسه خاورمیانه



نظر شما