twitter share facebook share ۱۴۰۴ تیر ۲۹ 802
جنگجویان دروزی در برابر حملات فزاینده و آنچه تهدید به پاکسازی قومی می‌دانند، تأکید دارند که چاره‌ای جز جنگیدن نمی بینند.

استان سویدا، در جنوب سوریه، که زمانی از جنگ داخلی این کشور در امان مانده بود، اکنون به یکی از خطرناک‌ترین نقاط درگیری تبدیل شده است. آنچه روزگاری منطقه‌ای با آرامش شکننده بود، حالا به میدان نبردی بدل شده که در آن جوامع مذهبی، شبه‌نظامیان محلی، شورشی ها و قدرت‌های خارجی با یکدیگر می جنگند. سقوط رژیم بشار اسد در دسامبر ۲۰۲۴ و روی کار آمدن دولتی جدید در دمشق، ترتیبات پیشین را در هم شکست و فصل ناپایداری را گشود.

پیش از سقوط اسد، سویدا به‌طور نیمه‌مستقل اداره می‌شد و خود را از جنگ گسترده‌تر در کشور جدا نگه داشته بود. رهبران جامعه دروزی با رژیم در ارتباط بودند، و به دمشق اجازه می‌دادند تا از طریق انتصابات رسمی، مانند تعیین رؤسای واحد‌های امنیتی و مدیران محلی، در ظاهر کنترل استان را در اختیار داشته باشد؛ در حالی‌ که در واقع، نیروهای دروزی نظم را حفظ می‌کردند و مردان خود را از پیوستن به ارتش اسد بازمی‌داشتند.

این سیستم با ظهور دولت جدید فروپاشید. اکنون دمشق در تلاش است تا قدرت مرکزی را افزایش دهد، در حالی‌ که جناح‌های دروزی خواهان حفظ همان خودمختاری‌ای هستند که برایش جنگیده‌ بودند. این کشاکش بر سر کنترل، بن‌بستی خطرناک ایجاد کرده که ممکن است سویدا را به جبهه‌ای جدید در جنگ داخلی سوریه تبدیل کند.

آخرین دور خشونت‌ها با ربوده شدن یک بازرگان دروزی در جاده دمشق-سویدا در ۱۱ ژوئیه آغاز شد. در پاسخ، جنگجویان دروزی نیز مردانی از عشایر بدوی را ربودند و دو طرف به حملات تلافی‌جویانه دست زدند. آنچه به‌عنوان درگیری‌های محلی آغاز شد، به سرعت به نبردهای سنگین در سراسر استان تبدیل گشت که پای نیروهای دولتی و بازیگران منطقه‌ای را نیز به میان کشید.

درخواست کمک عشایر بدوی با سرعت از سوی چند قبیله، از جمله از مناطق همجوار درعا و غوطه دمشق، پاسخ داده شد. در ۱۷ ژوئیه، آن‌ها حمله‌ای جدید آغاز کردند، پنج روستا در غرب سویدا را تصرف نمودند و پس از عقب راندن نیروهای دروزی، تا حومه شهر پیشروی کردند.

زید، مهندس ۵۰ ساله، چنین به یاد می‌آورد «ناگهان دیدم گروهی مسلح همراه همسایه بدوی‌ام آمدند». او باور داشت که این افراد از نیروهای امنیت عمومی دمشق بودند. «به بهانه نوشیدن قهوه به خانه خانواده هنّاوی رفتند. اما وقتی در باز شد، یورش بردند و همه را کشتند. این کار را چند بار تکرار کردند.»

به گفته او، این خانواده با دمشق روابطی داشتند و انتظار می رفت که از یورش بدوها در امان باشند، اما کشتار آنها نشان داد که حمله به دروزی ها کور و بی هدف است. «جسدهای همسایه‌هایم در خیابان‌ها پخش بود. دو روز بی‌غذا، بی‌برق و بی‌آب بودیم؛ کاملاً از دنیا بریده شده بودیم.»

دروزی‌ها، که اکثریت قاطع جمعیت سویدا را تشکیل می‌دهند و به هویت دینی و خودمختاری محلی خود می‌بالند، به‌سرعت شبه‌نظامیانی برای دفاع از خود سازمان دادند. این گروه‌ها مدعی‌اند که در حال دفاع از جامعه‌شان در برابر عشایر بدوی و نیروهای دولتی هستند. دمشق که ابتدا با ادعای برقراری نظم وارد شد، به‌زودی پس از حملات جنگجویان محلی، به سوی محله‌های دروزی شلیک کرد.

بسیاری از رهبران دروزی، قبایل سنی‌مذهب – عمدتاً از مناطق روستایی سویدا – را متهم می‌کنند که یا با دمشق هم‌پیمان شده‌اند یا از تلاش دولت برای گسترش قدرت در جنوب بهره‌مند می‌شوند. این بدگمانی‌ها که ریشه در دهه‌ها درگیری بر سر زمین، امنیت و نفوذ دارد، بی‌اعتمادی‌ها را تشدید کرده و چرخه‌هایی از آدم‌ربایی، اعدام و انتقام را دامن زده است.

رَباب، خبرنگار جوانی از سویدا، می‌گوید: «همیشه میان دروزی‌ها و بدوی‌ها بر سر زمین یا پول تنش بوده است. آن‌ها [بدوی‌ها] مدت‌هاست خواهان نمایندگی بیشتر در حکومت محلی‌اند، ولی همیشه هم جایگاهی در آن داشته‌اند. از وقتی اسد سقوط کرده، فشار بیشتری آورده‌اند. درگیری‌هایی که تصادفی به‌نظر می‌رسیدند، خیلی زود بالا گرفتند.»

با گسترش درگیری‌ها، اسرائیل از هشدار دادن، به اقدام مستقیم روی آورد. رهبران اسرائیل قول دادند از جوامع دروزی محافظت کنند و مانع نزدیک شدن نیروهای متخاصم به مرز اسرائیل شوند. پهپادها و جنگنده‌های اسرائیلی زره‌پوش‌های دولتی سوریه را که به سمت سویدا پیش می‌رفتند، هدف قرار دادند و سپس مناطقی نزدیک دمشق را بمباران کردند تا پیامی صریح ارسال کنند. اسرائیل این حملات را برای امنیت مرزی و حمایت از غیرنظامیان دروزی ضروری خواند. اما دمشق این حملات را سبب تشدید تنش های فرقه ای و نقض آشکار حاکمیت خود دانست.

فشارهای عمومی از سوی شهروندان دروزی در داخل اسرائیل نیز دامنه دخالت‌ها را گسترش داد. دمشق برخی از یگان‌های خود را عقب کشید و با آتش‌بس‌ موقتی موافقت کرد که کنترل امنیت را به نیروهای دروزی واگذار می‌کرد. رئیس‌جمهور موقت، احمد شرع، این توافق‌ها را به رسمیت شناخت، هرچند بیشتر آن‌ها ظرف چند روز شکست خوردند. مداخله اسرائیل در میان جامعه دروزی دو دستگی ایجاد نمود: برخی آن را نجات‌بخش دانستند و برخی دیگر نگران شدند که بحران را بین‌المللی کرده و هرگونه مذاکره با دمشق را نابود کند.

شیخ حکمَت الهجری، از رهبران ارشد روحانی دروزی، به یکی از صداهای اصلی مخالفت با ادغام در حکومت مرکزی بدل شد. وقتی نیروهای سوریه وارد سویدا شدند، او این عملیات را «حمله‌ای وحشیانه» خواند و از جنگجویان خواست از سرزمین خود دفاع کنند و حتی از اسرائیل و نهادهای بین‌المللی تقاضای مداخله کرد. شبه‌نظامیان وفادار به او ایست‌های بازرسی برپا کردند، به حملات متقابل دست زدند و شروط خلع سلاح را که دیگر بزرگان دروزی پذیرفته بودند، رد کردند. دمشق و رهبران رقیب دروزی، نیروهای الهجری را متهم می‌کنند که با سوءاستفاده از حملات اسرائیل، قدرت محلی خود را در برابر بدوی‌ها تقویت می‌کنند.

جلال نوفل، روان‌پزشک سوری، در تجمع اعتراضی بیش از ۴۰ فعال سوری در برابر پارلمان در دمشق گفت: «گفتمان نفرت‌پراکن امروزی در سوریه، برای ما بسیار خطرناک است» و خواهان آن شد که دولت «سازوکارهای بازدارنده واقعی» علیه آن فراهم کند.

او افزود: «در حال حاضر، تنها چیزی که مردم را از تأیید، اظهارنظر در شبکه‌های اجتماعی — یا حتی کشتن — بازمی‌دارد، اخلاقیات است؛ چون هیچ بازدارنده قانونی واقعی وجود ندارد. روایت‌های دروغ به راحتی پخش می‌شوند، به‌ویژه آن‌هایی که پس از مداخله اسرائیل رواج یافتند. نمی‌توان همه را خواهان مداخله اسرائیل دانست؛ چنین ادعاهایی فقط کشتار را تشدید می‌کند.»

در طول این تجمع سکوت، خودرویی بدون پلاک، که معمولاً نشانه آدم‌ربایی یا ترور در سوریه است، از راه رسید، سه مرد پیاده شدند و با نگاهی تحقیرآمیز به تجمع‌کنندگان خیره شدند. آن‌ها معترضان را به نداشتن پلاکارد در حمایت از دولت جدید متهم کردند. وقتی به آن‌ها گفته شد که این تجمع از هیچ جناح سیاسی حمایت نمی‌کند، یکی از آن مردان گفت همه معترضان آزادی خود را مدیون دولت هستند که آن‌ها را از اسد رها نموده است؛ بدون شرع، کشور هیچ پیشرفتی نمی‌کرد.

یکی از شیوخ قبایل از شمال‌شرق سوریه با نگاهی تحقیرآمیز به سمت تجمع آمد و به خبرنگار نشریه «نیو لاینز» گفت حتماً از این «آدم‌های بی‌ارزش» عکس بگیر تا بعداً بتوانیم تک‌تک‌شان را به خاطر مخالفت با دولت جدید سوریه — که او آن را نوعی شورش تلقی می‌کرد — به یاد داشته باشیم. لحنش تهدیدآمیز بود.

خبرنگار نیو لاینز همچنین شاهد بود که گروهی از طرفداران دولت با چوب و چاقو به معترضان حمله کردند و آن‌ها را در حالی‌ که فریاد می‌زدند «رهبر ما تا ابد، پیامبر ما محمد»، مورد ضرب‌وشتم قرار دادند.

با یورش نیروهای امنیت عمومی به شهر سویدا، خشونت به مرز جنایت رسید. به گفته حسام، ساکن دروزی سویدا: «از صبح، شهر از سمت غرب و شمال زیر آتش گلوله‌باران کور قرار گرفت». بغض او هنگام تعریف کشتار اقوامش شکست: «اعضای خانواده ما، خانواده رضوان، در مهمانخانه‌شان قتل‌عام شدند. پانزده نفر برای جلسه‌ای آنجا بودند؛ فقط یکی زنده ماند چون وانمود کرد مرده است.»

پیامد انسانی این بحران فاجعه‌بار بوده است. صدها تن – احتمالاً بیش از ۵۰۰ نفر بنا بر گزارش نهادهای حقوق بشری – کشته شده‌اند، از جمله غیرنظامیان دروزی که گفته می‌شود پس از بازپس‌گیری مناطق مورد مناقشه به‌دست نیروهای دولتی، اعدام شده‌اند. بیمارستان اصلی سویدا در پی گلوله‌باران و قطعی برق که دستگاه‌های حیاتی را از کار انداخت، از کار افتاده و راهروهای آن پر از اجساد و مجروحانی شده که بر زمین افتاده بودند. به گفته یکی از پزشکان: «سردخانه پر شده. دیالیز قطع شده. مردان مسلح به بیمارستان یورش بردند».

محله‌های بسیاری در آتش سوختند و غارت شدند. ریم، داوطلب امدادی، با گریه از استان گزارش داد: «جسدها در خیابان‌ها، خودروها و خانه‌ها رها شده‌اند. صدها خانه آتش گرفته‌اند. هزاران نفر در پناهگاه‌ها یا مساجدند، بی‌غذا، بی‌آب، بی‌دارو.»

موج آوارگی سراسر جنوب سوریه را فرا گرفت. خانواده‌های بدوی که از حملات انتقامی می‌ترسیدند، به درعا و استان‌های دیگر گریختند. دروزی‌ها نیز برای در امان ماندن از گلوله‌باران به مکان‌های مقدس پناه بردند یا فرار کردند. کاروان‌های امدادی به دلیل بسته شدن جاده‌ها و ناامنی متوقف شدند و هزاران نفر بی‌کمک ماندند.

بسیاری از شهروندان سویدا، از جمله مَهر شرف‌الدین، فعال سیاسی برجسته، با گرفتن عکس کنار الهجری، حمایت خود را از او ابراز کردند. در عین حال، دیگر چهره‌های تأثیرگذار رسانه‌ای مانند مَجد سَلّام از فعالان فضای مجازی مقیم سویدا، پس از ماه‌ها تلاش برای برحذر داشتن همه طرف‌ها از درگیری فرقه‌ای، دولت دمشق را به رفتارهایی شبیه داعش متهم کردند.

با شدت گرفتن خون‌ریزی، مظلوم عبدی، فرمانده نیروهای دموکراتیک سوریه، خواهان ایجاد گذرگاه‌های امن شد: «تماس‌هایی از سویدا دریافت می‌کنیم که خواهان پایان حملات و تخلیه غیرنظامیان هستند». او ضمن محکوم کردن کشتار زنان و کودکان و تعرض به نمادهای دینی، این اقدامات را «جنایت علیه بشریت» خواند. او هشدار داد که آینده سوریه نمی‌تواند بر انتقام استوار باشد: «پس از ۱۴ سال جنگ، زمان پایان دادن به خون‌ریزی از راه گفت‌وگو و اصول قانون اساسی فرارسیده است.»

با این حال، خشونت در میدان نبرد نشانی از توقف ندارد. کاروان‌های مسلح بدوی همچنان بی‌توجه به دستور عقب‌نشینی دولت، به سوی سویدا در حرکت‌اند. وعده رئیس‌جمهور برای واگذاری کنترل شهر به رهبران دروزی عملی نشده است. جنگجویان دروزی در برابر حملات فزاینده و آنچه تهدید به پاکسازی قومی می‌دانند، تأکید دارند که چاره‌ای جز جنگیدن نمی بینند.

منبع: نیولاینز


بازی موازنه‌ برای دروزی‌های اسرائیل

جامعه کوچک، عمدتاً بی‌سروصدا و قانون‌مدار دروزی‌های اسرائیل در اوایل ماه مه برای مدتی کوتاه در کانون توجهات بین‌المللی قرار گرفت؛ زمانی که چندین تظاهرات ترتیب داد تا از ارتش اسرائیل بخواهد که از هم‌کیشانشان در سوریه در برابر خشونت فرقه‌ای محافظت کند. این اعتراضات در واکنش به گزارش‌هایی صورت گرفت که حاکی از آن بود که شبه‌نظامیان مسلح وابسته به احمد شرع جهادگرای پیشین، به مناطق دروزی‌نشین حمله کرده‌اند و دست‌کم ۱۰۰ نفر را کشته‌اند. ده‌ها نفر از دروزی‌های اسرائیل گذرگاه های اصلی در شمال کشور را، جایی که روستاهای آنان متمرکز است، مسدود نمودند و تظاهرات دیگری نیز مقابل اقامتگاه خصوصی بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر، در قیصریه برگزار کردند. برخلاف دیگر شهروندان عرب اسرائیل، دروزی‌ها مشمول خدمت اجباری در ارتش هستند و اغلب در واحدهای رزمی عملکرد برجسته‌ای دارند؛ اکنون آنها می‌خواهند شواهد ملموسی ببینند که نشان دهد دولت ارزش وفاداری و خدمت آنان را می‌داند و آن را جبران می‌کند.

نیروی هوایی اسرائیل چند هدف در سوریه را بمباران کرد، از جمله منطقه‌ای نزدیک کاخ ریاست‌جمهوری در دمشق. نتانیاهو گفت که این عملیات‌ها «از روی تعهد عمیق به برادران دروزی‌مان در اسرائیل» انجام شده‌اند. با این حال، خلوص نیت نتانیاهو را می‌توان با توجه به اهداف بمباران‌شده، که بسیار فراتر از مناطق آسیب‌پذیر دروزی‌ها بودند، زیر سؤال برد. بسیاری از تحلیل‌گران بر این باورند که هدف واقعی نتانیاهو بی‌ثبات نگه‌داشتن سیاسی سوریه است و او از فرصت استفاده کرده تا مدعی شود که به‌خاطر دروزی‌ها اقدام کرده است.

در ۱۴ ژوئیه، دور تازه‌ای از درگیری‌های فرقه‌ای میان جوامع بدوی و دروزی در سویدا، در جنوب سوریه، شعله‌ور شد. دروزی‌های اسرائیل از دیدن ویدئوها و تصاویر حملات خشونت‌آمیز به غیرنظامیان دروزی، که صدها کشته برجای گذاشت ـ از جمله سالمندان و کودکان ـ شوکه شدند. یکی از تصاویر خاص، که مردی با لباس نظامی را نشان می‌داد که با زور ریش و سبیل سفید یک سالمند دروزی را می‌تراشد، بازتاب‌دهنده عکسی سیاه‌وسفید و مشهور از دوران جنگ جهانی دوم بود که در آن یک سرباز نازی صورت یک یهودی مذهبی را با زور می‌تراشید. این دو تصویر، توسط دروزی‌ها و یهودیان اسرائیلی در شبکه‌های اجتماعی کنار هم منتشر شدند تا همدلی متقابل را نشان دهند. دروزی‌های اسرائیل خشونت علیه هم‌کیشانشان در سوریه را به‌منزله نسل‌کشی تلقی می‌کنند. آنها می‌خواهند ارتشی که خود در آن خدمت می‌کنند از آنها محافظت کند.

نتانیاهو در ۱۶ ژوئیه با بمباران گسترده‌ای واکنش نشان داد، از جمله حمله به ستاد ارتش سوریه در دمشق. اما هدف چیست؟ به‌احتمال زیاد، هیچ برنامه‌ریزی بلندمدتی در کار نیست. دروزی‌های اسرائیل علاقه‌ای به تجزیه سوریه یا تضعیف حاکمیت آن ندارند؛ آنها دولت جدید تحت رهبری الشرع را خصمانه می‌دانند و جهادگرایان را همچنان تهدیدی برای دروزی‌های سوریه تلقی می‌کنند. بعید است که هدف نتانیاهو نیز تجزیه یا بی‌ثبات‌سازی سوریه باشد. ارتش و جامعه اسرائیل از جنگ تقریباً دوساله در غزه خسته‌اند و بعید است از گشایش جبهه‌ای جدید حمایت کنند که در آن فرزندانشان برای دفاع از دروزی‌ها در سوریه کشته شوند. همچنین، آمریکا نیز با توجه به روابط تازه شکل‌گرفته بین شرع و ترامپ، در صورت آغاز جنگی گسترده از سوی اسرائیل در سوریه، سکوت نخواهد کرد. طبق گزارش روزنامه‌نگار برجسته اسرائیلی، باراک راوید، مقامات آمریکایی بین ۱۵ تا ۱۶ ژوئن دوبار به نتانیاهو گفته بودند که اوضاع در سوریه را آرام کند و «توقف کرده، نفسی بکشد».

پس چرا شهروندان دروزی اسرائیل در واکنش به خشونت فرقه‌ای در سوریه از دولت اسرائیل خواستند که اقدام نظامی انجام دهد؟ این پرسش به‌ویژه از آن جهت اهمیت دارد که اگرچه مداخله نظامی اسرائیل ممکن است در کوتاه‌مدت جهادگرایان را بازدارد، اما در میان‌مدت و بلندمدت پیامدهای منفی‌ای خواهد داشت. دروزی‌های اسرائیل مداخله نظامی را اقدامی حمایتی و دفاعی می‌دانند، اما بسیاری از سوری‌ها ـ شاید اکثریت ـ آن را تجاوز به حاکمیت کشورشان می‌دانند. به همین دلیل، چنین مداخلاتی می‌تواند بر آینده دروزی‌های سوریه و روابط آنان با دولت و جامعه گسترده‌تر تأثیر منفی چشمگیری بگذارد. با توجه به آسیب‌های جانبی احتمالی به جایگاه جمعیت دروزی در سوریه، دلیل اعلام‌شده در حمایت از مداخله نظامی اسرائیل ـ یعنی ترس از بقای جامعه در آن سوی مرز ـ به تاریخچه پیچیده و پرتنش رابطه این اقلیت قومی ـ مذهبی کوچک با دولت اشاره دارد.

تظاهرات ماه مه بیانگر ناامنی عمیق وجودی و ترس جامعه دروزی اسرائیل بود که ریشه در سیاست‌های تبعیض‌آمیز دارد؛ سیاست‌هایی که از زمان تأسیس کشور در ۱۹۴۸ به آنان تحمیل شده‌اند. چند رویداد منطقه‌ای و داخلی طی یک دهه گذشته این نگرانی‌ها را تشدید کرده‌اند؛ از جمله قوانین تبعیض‌آمیز که حقوق شهروندی دروزی‌ها را تهدید می‌کنند، و خشونت‌های فرقه‌ای منطقه‌ای که آنان آن را تهدیدی واقعی علیه بقای مردمشان می‌دانند.

دروزی‌ها جمعیتی حدود ۱.۱ میلیون نفر در سراسر جهان دارند. اکثریت آنان در سوریه (حدود ۷۰۰ هزار نفر) و لبنان (حدود ۲۵۰ هزار نفر) زندگی می‌کنند؛ جمعیت‌های کوچکی نیز در اردن و اسرائیل و همچنین در مهاجرت‌هایی اندک در آمریکا، اروپا و استرالیا سکونت دارند. آنان پیرو دینی یکتاپرست، ابراهیمی و تلفیقی‌اند که به‌خاطر رازآلود بودن مشهور است، از پذیرش تازه‌واردها خودداری می‌کند و ازدواج خارج از آیین را منع می‌نماید. دروزی‌ها قرن‌ها در سرزمین شام می‌زیسته‌اند و به واسطه پیوندهای خانوادگی و اجتماعی با یکدیگر مرتبط بوده‌اند. پس از جنگ جهانی اول، فرانسوی‌ها و بریتانیایی‌ها که جایگزین حاکمان شکست‌خورده عثمانی شدند، منطقه را به کشورهای امروزی لبنان، سوریه، اردن و فلسطین ـ اسرائیل تقسیم کردند. در زمان تأسیس اسرائیل در ۱۹۴۸، روستاهایی که حدود ۱۵ هزار دروزی را در خود جای داده بودند، در مرزهای کشور جدید قرار گرفتند. مرزهای اسرائیل با سوریه و لبنان، که اکنون کشورهای دشمن‌اند، بسته شدند و در نتیجه دروزی‌های اسرائیل از جامعه خود ـ که بسیاری از آنان خویشاوندان خونی بودند ـ و از مراکز فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی‌شان به طور فیزیکی جدا افتادند.

با آنکه دروزی‌های اسرائیل از لحاظ قانونی شهروندان برابر به شمار می‌روند، از ابتدا با تبعیض ساختاری روبرو بوده‌اند. سیاست اسرائیل از همان آغاز آنان را در جایگاه منحصربه‌فردی در میان اقلیت‌های عرب قرار داد: دروزی‌ها در مدارس جداگانه تحصیل می‌کردند، و برخلاف دیگر اعراب، خدمت سربازی برای آنان اجباری شد. اسرائیل تلاش کرد تا از طریق تاکتیک‌های «تفرقه‌ بینداز و حکومت کن» آنان را از دیگر اعراب جدا کند، هم در حوزه‌های فرهنگی ـ مذهبی و هم در حوزه‌های حقوقی و سیاسی. دروزی‌ها اغلب خود را «نه عرب و نه مسلمان» معرفی می‌کردند، بلکه عضوی متمایز از جامعه اسرائیل می‌دانستند که با سربازی و خدمت دولتی سهم خود را ادا کرده‌اند. در نتیجه، آنان اغلب خود را نه بخشی از جامعه فلسطینی، بلکه شهروندان کامل اسرائیل می‌دانستند ـ موضعی که گاه هزینه‌هایی برایشان داشته است.

با این‌حال، واقعیت‌هایی که گویای نابرابری روزافزون بین یهودیان و دروزی های اسرائیل است، این برداشت را در میان نسل‌های جوان‌تر دروزی‌ متزلزل کرده است. اعتراضات گسترده در سال ۲۰۱۸ به «قانون دولت-ملت یهود»، که عربی را به‌عنوان زبان رسمی لغو کرد و به صراحت اعلام نمود که فقط یهودیان حق تعیین سرنوشت در اسرائیل دارند، بیانگر این تغییر نگرش بود. جامعه دروزی احساس کرد که با این قانون، پس از دهه‌ها وفاداری و فداکاری، به حاشیه رانده شده است. این قانون به‌ویژه برای دروزی‌هایی که در ارتش خدمت کرده یا خانواده‌هایی که فرزندانشان را در جنگ از دست داده‌اند، توهینی بزرگ تلقی شد.

تضاد میان جایگاه دروزی‌ها به‌عنوان شهروندان وفادار و خدمت‌گزار اسرائیل و تجربه‌های آنان از تبعیض و طردشدگی، نوعی بحران هویت در این جامعه پدید آورده است. از یک سو، آنان به اسرائیل وفادارند، از سوی دیگر می‌خواهند از هویت و پیوندهای قومی و مذهبی فرامرزی خود حفاظت کنند. حملات اخیر به دروزی‌های سوریه این بحران را تشدید کرده و جامعه دروزی اسرائیل را واداشته است تا از دولت بخواهد که به آن وفاداری تاریخی پاسخ عملی دهد.

در واقع، درخواست دروزی‌های اسرائیل برای حمایت از برادرانشان در سوریه نه فقط از سر همبستگی دینی، بلکه تلاشی برای به‌دست‌آوردن مشروعیت و احترام در ساختار سیاسی اسرائیل است. آنان از طریق این مطالبه می‌خواهند نشان دهند که با وجود تلاش برای حذف هویتشان، همچنان بازیگران فعالی در سیاست داخلی و منطقه‌ای هستند.

اما اسرائیل با معمایی روبرو است: اگر از جامعه دروزی سوریه دفاع کند، ممکن است به درگیری تازه‌ای کشیده شود یا روابط شکننده‌اش با قدرت‌های منطقه‌ای دیگر به خطر افتد. اگر هم کاری نکند، ممکن است دروزی‌های اسرائیل بیش از پیش احساس انزوا، نادیده‌گرفته‌شدن و تحقیر کنند.

برای اسرائیل، حل این تعارض به چیزی بیش از بمباران تاکتیکی نیاز دارد. این مسئله نیازمند بازاندیشی در سیاست‌های داخلی، به‌ویژه در قبال اقلیت‌هاست؛ سیاست‌هایی که به برابری واقعی شهروندان ـ فارغ از دین و قومیت ـ احترام بگذارد. تنها در چنین شرایطی است که اسرائیل می‌تواند انتظار داشته باشد که وفاداری اقلیت‌ها، نه با اجبار یا فریب، بلکه با باور و تعلق حاصل شود.

منبع: نیولاینز

برای مطالعه بیشتر در مورد تنش های اخیر در سویدا و درگیری بین اسرائیل و سوریه به لینک های ذیل مراجعه کنید:

ترکیه در برابر اسرائیل در سوریه گزینه های چندانی ندارد

پنج پرسش درباره حملات اسرائیل به سوریه


نظر شما