این هفته، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، برای سومین بار از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ در ژانویه، بهطور رسمی به واشنگتن سفر کرد. آنها درباره خطوط کلی یک آتشبس احتمالی در غزه، و همچنین تصمیم اخیرشان برای حمله به تأسیسات هستهای ایران گفتگو کردند.
اما فراتر از مسائل روز، پرسشهای مهمی درباره آینده خاورمیانه وجود دارد که باید بررسی شود. پس از آتشبس در غزه چه خواهد شد؟ چه کسی اداره این باریکه ویرانشده را برعهده خواهد گرفت؟ اسرائیل و آمریکا چگونه با پویاییهای قدرت در حال تغییر در منطقه—و نیز کاهش قدرت نرم خودشان—کنار خواهند آمد؟
فارین پالیسی با توماس فریدمن، روزنامهنگار نامآشنای نیویورک تایمز و برنده سه جایزه پولیتزر، گفتگو کرده است؛ کسی که مدتهاست به این پرسشهای مهم میاندیشد. آنچه در ادامه میآید نسخهای خلاصه شده از این گفتگو است.
*آیا اصلاً نتانیاهو خواهان توافق آتشبس هست؟
توماس فریدمن: او آتشبسِ مدنظر خودش را میخواهد. یعنی آتشبسی ۶۰ روزه که در ازای آزادی برخی زندانیان فلسطینی از زندانهای اسرائیل، نیمی از گروگانها—و جنازه برخی از آنها—بازگردانده شوند. اما پس از پایان این آتشبس ۶۰ روزه، او میخواهد حق ازسرگیری جنگ را حفظ کند، همانطور که در آتشبس قبلی هم چنین کرد. چرا؟ چون به آن برای بقای سیاسی در داخل نیاز دارد. دو تن از راستگراترین اعضای کابینهاش—بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی، و ایتامار بنگویر، وزیر امنیت ملی—اصرار دارند جنگ تا «پیروزی کامل» ادامه یابد. بنابراین دیدارهای او با ترامپ، که بسیار خصوصی و فشردهاند، صرفاً میان دو رهبر نیست، بلکه میان دو سیاستمدار است.
نتانیاهو نیازهای سیاسیاش را برای ترامپ توضیح میدهد و اصرار دارد که ترامپ در مذاکرات مربوط به آتشبس، این نیازها را در نظر بگیرد. حال آنکه طرف مقابل—ترامپ—چه میگوید، نمیدانم. اما من با جیم بیکر (از سیاستمداران حاضر در جلسات) گفتگو کردم، او می گوید منافع آمریکا در اولویت است و این منافع در این لحظه ایجاب میکند که آتشبس برقرار شود. او به نتانیاهو گوشزد کرده که اول سیاست داخلیاش را حل کند و بعد برگردد.
*نقش بازیگران دیگر منطقه چیست؟ عربستان سعودی البته مهم است، اما قطر هم در این دور از مذاکرات میانجیگری میکند.
فریدمن: ما در واقع با یک سیرک دو حلقهای روبهرو هستیم که این دو حلقه به هم متصلاند. یک حلقه، مربوط به آتشبس در غزه است. اینکه چگونه این آتشبس تثبیت شود. چون حماس خواهان پایان جنگ است و میخواهد مطمئن شود که پس از ۶۰ روز، اسرائیل جنگ را ازسر نمیگیرد و حماس را اخراج نمیکند. این درام در حلقه اول در حال اجراست.
حلقه دوم، مربوط به بهرهبرداری از دستاوردهای نظامی جنگ ۱۲ روزه با ایران برای تشکیل یک ائتلاف امنیتی بلندمدت است. آمریکا، از زمان بایدن، تلاش کرده با عربستان سعودی یک معاهده امنیتی امضا کند که سپس به تأیید کنگره برسد، و در ازای آن، عربستان با اسرائیل روابطش را عادی کند.
یکی دیگر از دلایل محرمانه بودن مذاکرات همین است: آنها دارند بررسی میکنند آیا میشود شکاف میان محمد بن سلمان (خواسته ای که از اسرائیل برای تشکیل کشور فلسطینی دارد) و نتانیاهو (با در نظر گرفتن سیاست داخلیاش) را پُر کرد؟ من در این باره بسیار تردید دارم.
بنسلمان، پس از قتل جمال خاشقچی، کاملاً منزوی شده بود، و حالا تازه از آن انزوا خارج شده است. آیا واقعاً فکر میکنید حاضر است امتیاز بزرگی درباره مسئله فلسطین بدهد؟ از نظر داخلی هم، او بسیاری از نیروهای مذهبی و سنتی را در روند اصلاحاتش کنار زده است. بنابراین، کفِ خواستهاش یک تعهد زمانی مشخص از سوی اسرائیل برای پیشبرد پروژه کشور فلسطینی است؛ البته به شرطی که فلسطینیها هم خود را اصلاح کنند.
در سمت مقابل، آیا واقعاً فکر میکنید نتانیاهو به شهرکنشینان—که ستون فقرات سیاست او در ۱۷ سال نخستوزیریاش بودهاند—خواهد گفت «متأسفم، دیگر ادامه نمیدهیم، ما حالا قصد داریم کشور فلسطینی ایجاد کنیم»؟ این اقدام نهفقط از نظر سیاسی، بلکه از نظر فیزیکی هم برای او خطرناک است (و جانش را به خطر میندازد). بنابراین ترامپ برای پُر کردن این شکاف بسیار کار دشواری پیشرو دارد.
*بیایید کمی درباره اوضاع داخلی اسرائیل صحبت کنیم. شما گفتهاید آنچه در غزه رخ میدهد، لکه ننگ اخلاقی است. این جنگ چه آسیب بلندمدتی به وجهه و قدرت نرم اسرائیل میزند؟ آیا این مسئله در سیاست داخلی اسرائیل هم اهمیت دارد؟
فریدمن: من مدتی است که میگویم این دولت اسرائیل—نه دولت یهود یا پروژه صهیونیستی، بلکه همین دولت فعلی اسرائیل—بزرگترین تهدید برای مردم یهود است، چون اقداماتش در غزه کاملاً بیمعناست. هر روز، ۲۰ یا ۳۰ فلسطینی که فقط در صف غذا هستند، کشته میشوند. این یک فاجعه است و نباید رخ دهد.
ثانیاً، اگر به مطبوعات اسرائیل نگاه کنید، شاهد دعوایی بزرگ میان ایال زمیر، رئیس ستاد ارتش، و مقامهای سیاسی بهویژه متحدان راستگرای نتانیاهو خواهید بود. آنها میپرسند: «ما داریم به کجا میرویم؟» ما ۲۱ ماه است که درگیر جنگیم و نتانیاهو هنوز هدف سیاسی جنگ را مشخص نکرده است.
از دید جهانی، این یعنی مردم دارند بیهدف کشته میشوند. وقتی هدفی اعلام نمیشود، تنها هدف باقیمانده «پیروزی کامل» است، چون برای نتانیاهو این تنها راه حفظ ائتلاف سیاسیاش است.
جهانیان، بهویژه نسل جوان، فقط از طریق تصاویری از کشتهها و زخمیهای فلسطینی در غزه با خبر میشوند. فقط کافی است نگاه کنید چه کسی در انتخابات مقدماتی نیویورک پیروز شد و با چه شعارهایی، تا متوجه شوید که حتی یهودیان آمریکایی، پیر و جوان، از این وضعیت ناراضیاند. من مدتها هشدار دادهام که روزی جنگ غزه تمام میشود و آنگاه دنیا واقعیت ویرانیها را خواهد دید. آن روز، روز بدی برای اسرائیل و مردم یهود خواهد بود. من میترسم نوههایم در جهانی بزرگ شوند که اسرائیل یک کشور منفور باشد و این تراژدی بزرگی خواهد بود.
این گفتهها هیچگونه توجیهی برای اقدام حماس نیست. آنچه حماس کرد، در اصل یک راهبرد بود. در واقع، احمقانهترین جنگی بود که تاکنون دیدهام. الان حماس چه میخواهد؟ عقبنشینی اسرائیل از غزه و آتشبس دائمی. اما این دقیقاً همان چیزی بود که در ۶ اکتبر ۲۰۲۳ داشتند! آنها جان دهها هزار فلسطینی را فدای جنگی کردند که نتیجهاش بازگشت به نقطه اول بود.
*میشود گفت که از دید شیطانی و شرورانه یحیی سنوار، این همان هدفی بود که میخواست: جهان را علیه اقدامات اسرائیل در غزه تحریک کند، حمایت یهودیان از دولت فعلی را تضعیف نماید، و وجهه اسرائیل را تخریب کند. تا حدی هم موفق شده است.
فردیمن: کاملاً با شما موافقم و خودم هم چنین نوشتهام. سنوار جان هزاران فلسطینی و زیرساختهای غزه را قربانی کرد تا نسل آینده را در تیکتاک پیروز کند و موفق هم شد.
*آمریکا چه چیزی از حمایت از نتانیاهو به دست میآورد؟ این حمایت چه سود راهبردی برای آمریکا دارد؟
فردیمن: بیایید بحث را از دیدگاهی کلی و جامع آغاز کنیم. از زمان تهاجم روسیه به اوکراین، دولت آمریکا بر این باور است که نبرد اصلی دوران پس از جنگ سرد، میان دو جریان جهانی است: نیروهای «همگرایی و تعامل» و نیروهای «مقاومت و تقابل».
نیروهای تعامل شامل دموکراسیها و کشورهاییاند که هرچند دموکراسی نیستند، اما به قوانین بین الملل احترام می گذارند. این کشورها به بهبود زندگی و آموزش مردمشان متعهدند و میخواهند عضو جهان تجارت، سرمایهگذاری و نشستهای جهانی باشند.
اما نیروهای مقاومت کشورهاییاند تحت رهبری دیکتاتورها، که برای توجیه نظامیسازی، سرکوب و دزدی از اموال عمومی، نیازمند دشمنسازیاند. این شامل ایران و روسیه هم میشود.
سه سال پیش، پیش از جنگ اوکراین، اوکراین میخواست به غرب بپیوندد، به اتحادیه اروپا و ناتو؛ اسرائیل هم میخواست با عادیسازی روابط با عربستان و با نظارت آمریکا، به شرق بپیوندد.
گسترش دنیای همگرایی و تعامل، هدف بنیادین آمریکاست. بنابراین بایدن –قبل و بعد از حمله هفت اکتبر- بارها از نتانیاهو خواسته بود طرحی برای حرکت به سوی کشور فلسطینی ارائه دهد. بایدن معتقد بود مسیر رسیدن به ثبات و نظم فراگیر در خاورمیانه از دل تشکیل کشور فلسطینی میگذرد، همانطور که آیندهای آزاد در اروپا با مقاومت اوکراین در برابر روسیه گره خورده است.
اگر اوکراین در برابر روسیه پیروز شود و به اتحادیه اروپا بپیوندد، ما به ۹۵٪ از «اروپای آزاد و کامل» دست یافتهایم. اگر اسرائیل با عربستان صلح کند، این بزرگترین گسترش جهان تعامل در خاورمیانه از زمان کمپدیوید خواهد بود.
امیدوارم ترامپ بالاخره فهمیده باشد که پوتین و ایران در یک جبههاند. افتخار به نابودی تهدید نظامی ایران در حالی که به پوتین چراغ سبز نشان میدهی، جنونآمیز است، چون ایران سوخت ماشین جنگی پوتین را تأمین میکند، و هر دو مرکز دنیای مقاومتاند.
*در این دوگانه تعامل و مقاومت، جایگاه چین کجاست؟
فردیمن: چین یک پا در هر اردوگاه دارد. این انتقاد همیشگی من به چین است. من دو بار امسال به چین رفتم، و هر بار پرسیدم: «چرا با پوتین میگردید؟ او بازنده است.» ولی پاسخشان این است که اگر آمریکا یک طرف است، باید آنها طرف دیگر باشند.
* بیاییم سراغ ایران. بعد از این جنگ، چه خواهد شد؟
فریدمن: در ایران ما شاهد کشمکش میان ملیگرایی ایرانی و روحانیون و سپاه هستیم. نیروهای ملیگرا نمیخواهند کشورشان بیدفاع شود و عزتش را از دست بدهد. ولی روحانیون و سپاه میخواهند از این جنگ برای تثبیت قدرت استفاده کنند.
عموم مردم شاید بگویند: «شما ما را وارد فاجعه کردید. میلیاردها دلار خرج کردید برای کنترل چهار کشور عربی: لبنان، سوریه، عراق و یمن. شرمتان باد.»
ولی رفتار اسرائیل در این جنگ باعث شده حس ملیگرایی ایرانی تحریک شود. بنابراین، پرسش اصلی این است که این کشمکش در داخل ایران به کجا خواهد انجامید؟ نمیدانیم.
نبرد میان اینکه آیا این جنگ ثابت کرد ایران باید بمب داشته باشد، یا برعکس: این بلندپروازی هستهای و منطقهای فاجعهبار بود، هنوز ادامه دارد.
*به نظر شما اسرائیلیها از این جنگ چه درسهایی میگیرند؟ آیا احساس قدرت بیشتری میکنند، یا متوجهاند که قدرت نرمشان کاهش یافته؟ مثلاً پیروزی زهران ممدانی در نیویورک نشان میدهد که حتی یهودیان آمریکا هم ناراضیاند.
فریدمن: تا گروگانها آزاد نشوند و جنگ پایان نیابد، نمیتوان بهدرستی تحلیل کرد. مسئله گروگانها در کشوری کوچک، که همه با آنها ارتباط نزدیک دارند، روان جامعه را مختل کرده است. اسرائیلیها نمیتوانند منطقی فکر کنند. نمیتوانند به کشتههای غیرنظامی غزه نگاه کنند. آنها هنوز در ۸ اکتبر گیر کردهاند.
برای اینکه فضای سیاسی اسرائیل باز شود، آتشبس و آزادی گروگانها حیاتی است.
اگر بخواهیم دستاوردی از این جنگ ۱۲ روزه و دو سال گذشته داشته باشیم، باید در سهجا تغییر رژیم رخ دهد:
۱. در میان فلسطینیان: یک تشکیلات خودگردان اصلاحشده که شریک سازنده باشد.
۲. در اسرائیل: شاید نتانیاهو باز نخستوزیر شود، ولی نه با این ائتلاف. این ائتلاف، ترکیبی از افراطیون است، یهودیانی که خطرناکاند و هرگز شریک صلح نخواهند شد.
۳. در ایران: با خواست مردم ایران، در زمان خودشان، چون این حکومت کنونی، شریک هیچ چیز مثبت در منطقه نیست.
پیش از آغاز جنگ غزه، صدها هزار اسرائیلی ۹ ماه پیاپی، هر شنبه شب علیه کودتای قضایی نتانیاهو راهپیمایی میکردند. خیلی از همین معترضان، خلبانها، مأموران موساد، و نخبگان سایبری ارتش بودند. آنها بودند که اسرائیل را در جنگ نجات دادند.
همانطور که در مقالهام نوشتم، فکر نمیکنم این افراد به نتانیاهو اجازه دهند از پیروزیشان بهنفع این دولت شرمآور استفاده کند. به همین دلیل است که او نمیخواهد جنگ تمام شود. چون نمیخواهد انتخابات برگزار شود.


نظر شما