twitter share facebook share ۱۴۰۴ شهریور ۱۹ 758
برای ایالات متحده، این حمله بازگشت گروگان‌ها را سخت‌تر می‌سازد، تمایل قطر برای میانجی‌گری را تضعیف می‌کند و اعتبار واشنگتن نزد متحدان عربش را زیر سؤال می‌برد.

شش پرسش درباره حملات اسرائیل به قطر

حملات اسرائیل که روز سه‌شنبه در حومه دوحه، پایتخت قطر، برای هدف قرار دادن اعضای رهبری حماس انجام شد، نه‌تنها یک تنش بزرگ است، که حتی می‌تواند «اعلان جنگ» تلقی شود.

در این حمله دست‌کم شش نفر کشته شدند، از جمله یکی از نیروهای امنیتی دیپلماتیک قطر. رهبران حماس که هدف اصلی بودند ـ از جمله رئیس دفتر سیاسی، خلیل‌الحیه ـ جان سالم به در بردند، اما پسر او کشته شد.

کاخ سفید اعلام کرد که اسرائیل تنها چند دقیقه قبل از حمله به آنها اطلاع داده و پس از آن، آمریکایی‌ها این خبر را به قطر رساندند؛ اما وزارت خارجه قطر گفت این اطلاع‌رسانی خیلی دیر انجام شده است.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، بعداً با امیر قطر، شیخ تمیم بن حمد آل‌ثانی، تماس گرفت و گفت بابت این ماجرا «بسیار متأسف» است و دیگر تکرار نخواهد شد. او افزود چنین حمله‌ای نه به نفع اسرائیل است و نه به نفع آمریکا.

قطر یکی از مهم‌ترین میانجی‌ها بین اسرائیل و حماس است و اکنون بیش از هر زمان دیگری نقش آن در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است.

وبسایت Middle East Eye برای بررسی پیامدهای این حادثه، شش پرسش کلیدی را از پنج کارشناس منطقه‌ای مطرح کرده است. پاسخ‌ها در ادامه می‌آید.

*در شرایطی که اسرائیل بنابه گفته نماینده آمریکا تام باراک «به هر جا که بخواهد می‌تواند یورش برد»، دیگر نقطه‌ای در منطقه امن خواهد ماند؟

-جاسمین الجمال، تحلیلگر سیاست خارجی و مشاور پیشین وزارت دفاع آمریکا: در دولت نتانیاهو هیچ جا امن نیست. این نخستین بار نیست که او دستور حمله به یک کشور مستقل را می‌دهد. بارها این کار را کرده و آمریکا و اروپا یا سکوت کرده‌اند یا حتی از آن حمایت کرده‌اند. 

-شالوم لیپنر، مشاور سابق دولت اسرائیل: طبیعی است که مردم نگران باشند خشونت به کجا می‌رسد. حمله به قطر از نگاه اسرائیل، بعد از حمله مرگبار در اورشلیم، پیامی روشن بود که رهبران حماس مصونیت ندارند. هرچند این حمله بحث‌برانگیز است، اما شاید در نهایت راه را برای یک مسیر سیاسی باز کند.

-گلن کارل، کارشناس امنیت ملی و افسر سابق سیا: اسرائیل همه را هدف نمی‌گیرد، اما این اقدام کیفیتی متفاوت دارد. به باور من، افکار عمومی در سراسر منطقه بیش از پیش علیه اسرائیل خواهد شد و دولت‌ها نیز با احتیاط بیشتری به سمت همکاری با آن خواهند رفت.

*آیا احتمال دارد قطر از پیش در جریان بوده یا اجازه داده حمله انجام شود؟

-دانیا ثافر، مدیر اندیشکده Gulf International Forum: از دید کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، چنین چیزی اصلاً قابل قبول نیست. اولویت اصلی آنها امنیت و ثبات است؛ چیزی که پایه اقتصاد و آینده‌شان را می‌سازد. محال است آن را قربانی کنند.

-جاش پاول، مقام پیشین وزارت خارجه آمریکا: پاسخ واقعی را باید در واکنش قطر و سایر کشورهای عربی دید. هرچه واکنش محکم‌تر باشد، روشن‌تر می‌شود که چنین احتمالی وجود نداشته است.

-الجمال: برخی گمانه‌زنی می‌کنند که قطر از حضور حماس خسته شده بود و این بهانه‌ای برای خلاص شدن بود. اما هیچ مدرک و منطقی وجود ندارد که نشان دهد قطر عمداً اجازه چنین حمله‌ای را داده باشد.

*با توجه به نقض‌های مکرر حاکمیت کشورها، قانون بین‌الملل دیگر چه اعتباری دارد؟

-پاول: مثل این است که در دهه ۱۹۸۰ بریتانیا برای ترور جری آدامز، رهبر شین‌فین، واشنگتن را بمباران می‌کرد. این کار مسخره کردن نظم بین‌الملل است. چنین اقداماتی باید همه کشورهای خاورمیانه را به این فکر بیندازد که ارزش عادی‌سازی روابط با اسرائیل چیست.

-الجمال: قانون بین‌الملل در غزه مرد. وقتی اسرائیل بی‌محابا در لبنان، ایران و سوریه عملیات می‌کرد و جهان سکوت می‌کرد، طبیعی است که نتانیاهو فکر کند می‌تواند به کشوری مثل قطر ـ که متحد آمریکاست ـ هم حمله کند.

-لیپنر: اسرائیل بارها نشان داده رهبران حماس از حمله در امان نیستند. این حمله ظاهراً دقیق طراحی شده بود تا محدود بماند و گسترده نشود، به امید اینکه شاید دوباره امکان گفت‌وگو ایجاد شود.

-کارل: تنها کشوری که تا حدی توانسته قانون بین‌الملل را اجرا کند، آمریکا بوده است. اما ترامپ عملاً همه این قواعد را کنار گذاشته و به جای حفظ نظم جهانی، یک‌جانبه عمل می‌کند.

*پیامد این حمله برای سایر کشورهای خلیج فارس چیست؟

-ثافر: واکنش عربستان جالب بود؛ آنها گفتند آماده کمک به قطر هستند. این نشانه‌ای است که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس قصد دارند متحدتر عمل کنند.

-کارل: احتمال صلح و عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و عربستان و دیگر کشورهای مسلمان حالا به‌شدت کاهش یافته است. چگونه می‌توانند عادی‌سازی کنند وقتی فلسطین به ویرانه تبدیل شده؟

-پاول: حداقل انتظار می‌رود نشست اضطراری اتحادیه عرب برگزار شود و موضوع قطع روابط دیپلماتیک با اسرائیل مطرح گردد.

*اگر اسرائیل مذاکره‌کنندگان را ترور می‌کند، آیا اصلاً قصد مذاکره داشته است؟

-الجمال: نتانیاهو بارها مذاکرات را تخریب کرده است. او اسیر دست افراطی‌های کابینه‌اش است که هر بار تهدید به سقوط دولت می‌کنند. اگر دولت سقوط کند، خودش روانه زندان می‌شود. پس نمی‌تواند به مذاکرات واقعی تن بدهد.

-لیپنر: حماس می‌خواهد در قدرت بماند و سلاح‌هایش را حفظ کند؛ اسرائیل می‌خواهد تا تشکیل یک دولت دیگر در غزه عملیات ادامه یابد. در چنین شرایطی هیچ افقی برای رسیدن به راه حلی واقعی وجود ندارد.

-پاول: این حمله خیانت آشکار به گروگان‌های اسرائیلی در غزه است، چون تنها امید آزادی‌شان همین مذاکرات بود. کابینه اسرائیل بار دیگر منافع سیاسی خود را بالاتر از جان انسان‌ها ـ حتی شهروندان خودش ـ قرار داد.

*قطر میزبان پایگاه بزرگ سنتکام آمریکاست و دفتر حماس را هم به درخواست واشنگتن برای ارتباط باز نگه داشته است. حالا اعتماد میان دو کشور چقدر آسیب دیده؟

-ثافر: هنوز به نقطه‌ای نرسیده‌ایم که قطر جایگزینی بهتر از آمریکا پیدا کند. اما این ماجرا برای قطر معماست: از یک‌سو می‌خواهد میانجی و صلح‌ساز باشد تا خود را از درگیری‌ها دور نگه دارد؛ از سوی دیگر، ممکن است این نقش بیش از پیش خطرناک شود.

-کارل: پایگاه آمریکا در قطر همیشه میان مردم این کشور موضوع حساسی بوده است. این اتفاق تنش را بیشتر می‌کند. با این حال، دو طرف به هم نیاز دارند: قطر برای مقابله با ایران به آمریکا نیاز دارد، و آمریکا برای حضور در خاورمیانه به قطر.

-الجمال: امارات و عربستان با دقت این ماجرا را زیر نظر دارند. آنها تصور می‌کنند نزدیکی به آمریکا امنیتشان را تضمین می‌کند. اگر بفهمند این فرض درست نیست، چرا نباید به چین نزدیک شوند یا حتی با ایران کنار بیایند؟

منبع: میدل ایست ای


تردید قدرت‌های خلیج فارس نسبت به حمایت آمریکا

قطر میزبان بزرگ‌ترین پایگاه نظامی آمریکا در خاورمیانه است، میلیاردها دلار سلاح از واشنگتن خریده و حتی اخیراً یک هواپیمای لوکس بوئینگ به دونالد ترامپ هدیه داده است.

اما روز سه‌شنبه، هیچ‌کدام از این‌ها مانع اسرائیل – متحد نزدیک آمریکا – نشد که دست به حمله‌ای بی‌سابقه در خاک قطر بزند. هدف این حمله، ترور چند مقام ارشد حماس بود که برای بررسی پیشنهاد آتش‌بس در جنگ غزه – پیشنهادی که مورد حمایت ترامپ هم بود – در دوحه گرد هم آمده بودند.

کریستین دیوان، پژوهشگر ارشد در اندیشکده «انستیتوی کشورهای عرب خلیج» در واشنگتن گفت: «اینکه قطر حتی با وجود حضور ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا در خاک خود نتوانسته شهروندانش را محافظت کند، باعث شده مردم ارزش این شراکت با آمریکا را زیر سؤال ببرند. این مسأله برای رهبران خلیج یک مشکل واقعی است، و باید برای ایالات متحده هم نگران‌کننده باشد.»

حمله اسرائیل، پایتخت‌های خلیج فارس را شوکه کرد؛ کشورهایی که همواره آمریکا را ضامن اصلی امنیت خود می‌دانستند و در سال‌های اخیر با اسرائیل هم وارد تعامل شده بودند.

به گفته مقام‌های قطری، موشک اسرائیل یک محله مسکونی در دوحه را هدف قرار داد، دود سیاه به آسمان بلند شد و یک افسر نیروهای امنیت داخلی قطر، «بدر سعد الحمیدی الدوسری»، کشته شد. او نخستین شهروند عرب خلیج فارس بود که در دهه‌های اخیر به دست اسرائیل کشته می‌شود.

قطر به درخواست آمریکا میزبانی رهبران سیاسی حماس را پذیرفته بود و نقش میانجی در مذاکرات غزه را ایفا می‌کرد.

هنوز مشخص نیست این حمله چه اثری بر روند متوقف‌شده مذاکرات آتش‌بس خواهد گذاشت. نخست‌وزیر قطر، شیخ محمد بن عبدالرحمن آل‌ثانی، روز سه‌شنبه گفت: «هیچ چیزی مانع نقش میانجی‌گرانه قطر نخواهد شد» و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، را متهم کرد که «می‌خواهد همه تلاش‌ها برای ایجاد صلح را خراب کند.»

تحلیلگران می‌گویند پیامدهای این حمله فراتر از قطر خواهد بود. جسارت اسرائیل برای حمله به خاک یک کشور خلیجی می‌تواند نقطه عطفی در منطقه باشد؛ منطقه‌ای که دهه‌ها زیر چتر منافع و ائتلاف‌های آمریکا قرار داشت.

بدر السیف، استاد تاریخ دانشگاه کویت، گفت: «این یک آزمون است. اگر حاکمان خلیج واکنش جدی نشان ندهند، تنها به بخشی از مدار قدرت اسرائیل و نظم منطقه‌ای تحت رهبری اسرائیل تبدیل خواهند شد.»

کشورهای ثروتمند خلیج فارس – عربستان، امارات، قطر، عمان، کویت و بحرین – در سال‌های اخیر با تکیه بر ثروت عظیم خود نفوذی جهانی پیدا کرده‌اند. این کشورها روی‌هم رفته حدود ۴ تریلیون دلار دارایی در صندوق‌های سرمایه‌گذاری ملی دارند و نقش مهمی در بازار انرژی جهان ایفا می‌کنند.

تصویر «پناهگاه امن برای تجارت، سرمایه‌گذاری و گردشگری» ستون اصلی برنامه‌های داخلی این کشورهاست. اما حمله اسرائیل مستقیماً همین تصویر را نشانه رفت.

نخست‌وزیر قطر روز سه‌شنبه گفت: «نتانیاهو خود اعلام کرده که می‌خواهد خاورمیانه را بازترسیم کند. آیا این پیام اوست که قصد دارد خلیج فارس را هم بازترسیم کند؟»

گزینه پاسخ نظامی برای کشورهای خلیج فارس عملاً منتفی است، چون تنش بیشتر به برنامه‌های توسعه داخلی‌شان لطمه می‌زند. با وجود نارضایتی از سیاست آمریکا، آن‌ها همچنان به حمایت نظامی واشنگتن وابسته‌اند.

اما به گفته السیف «ابزارهای دیگری دارند»؛ از دیپلماسی گرفته تا فشار اقتصادی. به باور او، اگر صندوق‌های سرمایه‌گذاری خلیج فارس تصمیم به خروج سرمایه از شرکت‌های مرتبط با اسرائیل یا آمریکا بگیرند، اثرگذار خواهد بود.

شیخ محمد، نخست‌وزیر قطر، چهارشنبه در گفت‌وگو با سی‌ان‌ان اعلام کرد این موضوع در نشست سران عرب و اسلامی که به‌زودی در دوحه برگزار می‌شود بررسی خواهد شد: «باید پاسخی جمعی از منطقه داده شود. امیدواریم پاسخی معنادار باشد که اسرائیل را بازدارَد.»

آنچه مسلم است، بار دیگر ارزش تضمین‌های امنیتی آمریکا زیر سؤال رفته؛ آن هم تنها چند ماه بعد از سفر ترامپ به منطقه و ستایش رهبران خلیج فارس و عقد قراردادهای کلان تجاری.

نخست‌وزیر قطر گفت آمریکا تنها ۱۰ دقیقه بعد از وقوع حمله به او تلفن زد تا هشدار بدهد.

السـیف هم افزود: «امریکا دیگر در این مرحله نمی‌تواند چیزی به ما تحویل دهد. یا باید به دنبال جایگزین باشیم یا دوباره با ترامپ بنشینیم و صرفاً درباره امنیت حرف بزنیم، نه اینکه فقط یک نمایش تجاری برگزار شود.»

این حمله همچنین احتمالاً امیدهای ترامپ برای گسترش «توافق‌های ابراهیم» را تضعیف خواهد کرد؛ توافق‌هایی که در سال ۲۰۲۰ میان امارات و بحرین با اسرائیل امضا شد و از دستاوردهای مهم دوره اول ریاست‌جمهوری او به شمار می‌رفت.

قطر بخشی از آن توافق‌ها نبوده و روابط پرتنشی با برخی همسایگان خلیجی داشته است. اما حمله سه‌شنبه همه کشورهای خلیج فارس را در محکومیت اسرائیل متحد کرد و نگرانی مشترکی درباره آسیب پذیری شان به وجود آورد.

محمد بن زاید، حاکم امارات، چهارشنبه همراه مشاور امنیت ملی خود، طحنون بن زاید، به قطر سفر کرد.

جوزف فرسخ، مقام پیشین وزارت خارجه آمریکا در امور شبه‌جزیره عربستان، گفت: «شرکای آمریکا و خود سیاستگذاران آمریکایی تازه به این نتیجه می‌رسند که ذهنیت جنگ‌طلبانه اسرائیل تهدیدی برای کل منطقه است.»

به گفته او، در بلندمدت کشورهای خلیج فارس «خواهند فهمید که همکاری با اسرائیل برای تجارت و اقتصادشان زیان‌بار است.»

منبع: نیویورک تایمز


حمله حماس به قطر: هدف بعدی می‌تواند ترکیه باشد

نیروهای اسرائیلی به اهداف حماس در قطر حمله کردند. رهبران حماس مدت‌ها دوحه را خانه خود می‌دانستند و تصور می‌کردند که نقش میانجی‌گرانه قطر، آنها را از پاسخگویی مصون نگه می‌دارد.

اما اشتباه می‌کردند. به نظر می‌رسد نیروهای دفاعی اسرائیل نه از عملیات پنهانی و قابل انکار، بلکه از حملات هوایی مستقیم استفاده کردند. در واشنگتن نیز زمزمه‌هایی وجود دارد که این اقدام با هماهنگی کاخ سفید صورت گرفته است.

بسیاری از دیپلمات‌های آمریکایی مدت‌هاست حماس را مزاحم تلاش‌هایشان برای پیشبرد روند صلح می‌دانند. در مقابل، دیپلمات‌های اروپایی (و حتی وزیر خارجه پیشین آمریکا، جان کری) بارها به حماس به چشم یک شریک بالقوه نگاه کرده‌اند. اسرائیل اما حماس را تهدیدی موجودیتی می‌داند و متناسب با آن عمل کرده است.

با توجه به ارزیابی اسرائیل از حماس، منطقی است که این کشور همچنان این گروه را در هر جایی که پناه بگیرد هدف قرار دهد.

حماس تنها گروه هدف اسرائیل نیست. پس از کشتار المپیک مونیخ در سال ۱۹۷۲، اسرائیل عاملان آن را در سراسر اروپا و خاورمیانه تعقیب کرد. پس از آنکه سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) سه اسرائیلی را در قبرس کشت، جنگنده‌های اسرائیلی ۱۲۸۰ مایل پرواز کردند تا مقر ساف در تونس را بمباران کنند. تونس نیز مانند قطر، میان دو اردوگاه بازی می‌کرد، گرچه مانند قطر روابط رسمی با اسرائیل نداشت.

اکنون رهبران حماس دریافته‌اند که نه تنها غزه پناهگاهی امن نیست، بلکه تهران و دوحه هم امنیتی برایشان فراهم نمی‌کنند.

آخرین پناهگاه آنها ترکیه است. حماس سال‌ها پیش در استانبول دفتر تأسیس کرد تا نه تنها هماهنگی‌هایش با ترکیه را پیش ببرد، بلکه به پولشویی و برنامه‌ریزی برای حملات بپردازد.

هم حماس و هم ترکیه ممکن است تصور کنند عضویت ترکیه در ناتو نوعی مصونیت فراهم می‌کند؛ چیزی که غزه، ایران و قطر از آن بی‌بهره بودند. قطر شاید متحد مهم و اصلی آمریکا بود، اما عضو ناتو نبود.

قطر نمی توانست از ماده ۵ ناتو بهره برد؛ همان ماده‌ای که می‌گوید حمله به یک عضو، حمله به همه اعضا تلقی می‌شود.

اما ترکیه و حماس باید محتاط باشند. ناتو سازمانی است که بر پایه اجماع کار می‌کند و تصمیمات در آن به‌سادگی گرفته نمی‌شود. سوئد و فنلاند هنوز از باج‌خواهی و فشارهای ترکیه برای پذیرش عضویت‌شان در این پیمان دلخورند؛ زمانی که آنکارا با تحقیر از آنها خواست آزادی‌ها و حقوق مخالفان ترک و اقلیت کرد خود را محدود کنند و حتی در مورد سوئد، خواهان استرداد یک فعال کرد شد. وتوی استکهلم یا هلسینکی کاملاً محتمل است.

همچنین وتوی واشنگتن نیز امکان‌پذیر است، صرف‌نظر از روابط شخصی و تجاری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، با رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه. مقررات دفاع مشروع شامل کشوری نمی‌شود که خود آغازگر تجاوز باشد. اگر ترکیه از طریق گروهی مانند حماس دست به اقدام بزند – از آنجا که حماس نیابتی ترکیه محسوب می‌شود – در واقع این ترکیه است که آغازگر حمله بوده و در نتیجه اسرائیل حق دارد پاسخ دهد

اگرچه اسرائیل دشمنان زیادی دارد، اما با توجه به مواضع اخیر اردوغان و تبدیل شدن ترکیه به حامی تروریسم، شاید اسرائیل ترجیح دهد بعد از قطر و ایران، ترکیه را در اولویت قرار دهد.

اگر ترک‌ها عاقل باشند، یا همین حالا اعضای حماس را مسترد می‌کنند یا دست‌کم به خاطر امنیت خودشان، از هر ساختمانی که محل حضور حماس است ۱۵۰ فوت فاصله می‌گیرند.

منبع: American Enterprise Institute

برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید به:

برخورد منافع ترکیه و اسرائیل در سوریه

دردسر تازه آنکارا در سوریه

ترکیه در برابر اسرائیل در سوریه گزینه های چندانی ندارد

ترکیه و اسرائیل در آستانه رویارویی

تقابل اسرائیل و ترکیه در سوریه


 حمله اسرائیل به قطر زنگ بیدارباشی برای جهان عرب است

اگر قرار بود کشوری در منطقه خود را از حمله اسرائیل در امان بداند، آن کشور قطر بود.

قطر کشوری کوچک است که هیچ تهدید واقعی علیه اسرائیل به شمار نمی‌آید. این کشور متحد آمریکا محسوب می‌شود و بزرگ‌ترین پایگاه نظامی آمریکا در خاورمیانه را در خاک خود جای داده است.

قطر در ماه مه وعده داد صدها میلیارد دلار در اقتصاد آمریکا سرمایه‌گذاری کند.

این کشور همچنین برای خود وجهه‌ای به‌عنوان «میانجی و صلح‌ساز» ساخته و در بسیاری از بحران‌ها نقش واسطه را بر عهده گرفته است. ماه گذشته، رئیس موساد برای مذاکرات آتش‌بس غزه در دوحه میهمان دولت قطر بود.

اما شاید این تصویر بیش از حد ساده‌انگارانه باشد.

واقعیت این است که قطر هرگز نباید خود را در امان می‌دید؛ همان‌طور که هیچ کشور دیگری در منطقه نباید چنین احساسی داشته باشد.

اسرائیل به قواعد حاکم بر روابط بین‌الملل پایبند نیست. این کشور آشکارا قوانین بین‌الملل را زیر پا می‌گذارد و خود را صاحب «ماموریتی الهی» برای گسترش قلمرو می‌داند؛ هر کس یا هر چیزی سر راهش باشد، مانعی تلقی می‌شود که باید از میان برداشته شود.

اسرائیل صرفاً یک کشور «یاغی» نیست که گاهی قانون را نقض کند، بلکه اساساً تمام هنجارها و معاهدات را رد می‌کند. رهبران اسرائیل سال‌هاست چشم‌انداز «اسرائیل بزرگ» از فرات تا نیل را تبلیغ می‌کنند.

این یک تئوری پنهانی یا توطئه نیست؛ کافی است سیاست اسرائیل را دنبال کنید. همین اوت گذشته، نتانیاهو بار دیگر در تلویزیون اسرائیل پایبندی خود را به این پروژه نشان داد.

اسرائیل دهه‌هاست سرزمین‌های عربی را اشغال کرده و سیاست حذف تدریجی فلسطینیان را در پیش گرفته است. هیچ کشوری به اندازه اسرائیل موضوع قطعنامه‌های سازمان ملل نبوده است.

در دو سال گذشته، اسرائیل غزه را ویران کرده است: بیش از ۶۴ هزار فلسطینی کشته شده‌اند که بیشترشان زن و کودک بوده‌اند. تعداد بی‌سابقه‌ای از خبرنگاران و امدادگران کشته شده‌اند. حتی گروه‌های حقوق بشری اسرائیلی اکنون پذیرفته‌اند که اقدامات اسرائیل در غزه مصداق نسل‌کشی است.

اسرائیل در غزه «دکترین ضاحیه» را به‌کار برده است؛ راهبردی که خواستار بیشترین مجازات علیه غیرنظامیان و مناطق مسکونی است. این کشور حتی تلاشی برای پرهیز از تلفات غیرنظامی نمی‌کند، بلکه عمداً آنها را هدف می‌گیرد.

رسانه‌های اسرائیلی گزارش داده‌اند ارتش بر اساس نسبت ۱۰۰ به ۱ عمل می‌کند: به این معنا که در انتقام کشته شدن یکی از فرماندهانش، می تواند بیش از ۱۰۰ غیرنظامی را بکشد.

در کرانه باختری نیز همین الگو تکرار می‌شود. از اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل زمین‌های بیشتری را مصادره کرده و شمار بی‌سابقه‌ای فلسطینی را کشته است: تنها امسال بیش از ۱۰۰۰ نفر کشته و بیش از ۱۱۰۰ ساختمان تخریب شده است. اسرائیل به سمت الحاق رسمی پیش می‌رود و دولت ترامپ به‌طور کامل از آن حمایت می‌کند.

فراتر از فلسطین، ماشین جنگی اسرائیل به لبنان، سوریه، یمن و ایران نیز رسیده است. در لبنان، این رژیم پیجرهای انفجاری را در محله‌های شلوغ و هنگام تعطیلی مدارس منفجر کرد. این حمله با هدف ایجاد بیشترین رنج غیرنظامیان طراحی شد؛ تا جایی که لئون پانه‌تا، رئیس پیشین سیا، این حمله را «تروریسم» توصیف کرد.

اکنون در قطر، اسرائیل پا را از مرز دیگری فراتر گذاشته است. حمله به دوحه اعضای خانواده مقامات حماس و یک افسر قطری را کشت، گرچه رهبران ارشد حماس جان سالم به در بردند.

قطر این حمله را «بزدلانه، جنایتکارانه و کاملاً خیانت‌آمیز» خواند و آن را نقض آشکار حاکمیت خود دانست. دبیرکل سازمان ملل، آنتونیو گوترش، و پاپ لئو نیز نسبت به تشدید خطرناک اوضاع هشدار دادند.

پیامدها برای جهان عرب

درس‌های زیادی از این حمله می‌توان گرفت. نخست اینکه انفعال عرب‌ها در برابر کشوری مثل اسرائیل هیچ نتیجه‌ای ندارد.

این روشن است: حمله به دوحه محصول دو سال ضعف و سکوت دولت‌های عربی و اسلامی در برابر تجاوزات بی‌سابقه اسرائیل بوده است.

این دولت‌ها تقریباً هیچ واکنشی به جنایات اسرائیل در غزه، کرانه باختری و سایر نقاط نشان نداده‌اند. اسرائیل دهه‌هاست آموخته هر کاری بخواهد می‌تواند انجام دهد و رهبران عرب چیزی نمی‌گویند.

حتی برخی از قدرتمندترین کشورهای عربی روابط اقتصادی خود را با اسرائیل عمیق‌تر کرده‌اند. تنها سه هفته پیش، مصر ـ بزرگ‌ترین کشور عربی با قوی‌ترین ارتش منطقه ـ قرارداد عظیم گازی با اسرائیل امضا کرد: ۳۵ میلیارد دلار در طول ۱۵ سال آینده.

این حمله همچنین پرسش‌هایی درباره روابط قطر و آمریکا ایجاد می‌کند. کارکرد پایگاه عظیم سنتکام چیست اگر نتواند مانع حمله متحد آمریکا به کشوری شود که میزبانش است؟

سؤال دیگری متوجه خود آمریکاست. گزارش‌ها می‌گویند دولت ترامپ عملاً این حمله را «تایید» کرده است. حالا پرسش این است که آیا کشورهای عربی نباید جدی‌تر به جایگزین‌هایی مثل روسیه یا چین فکر کنند؟

واقعیت این است که آمریکا ـ چه در قالب دموکرات‌ها چه جمهوری‌خواهان ـ قابل اعتماد نیست. دولت بایدن طی ۱۵ ماه نسل‌کشی در غزه تمام‌قد از اسرائیل حمایت دیپلماتیک و نظامی کرد و هرگز برای پایان جنگ فشار نیاورد. تیم ترامپ هم پر است از صهیونیست‌هایی که حتی بیشتر از خود اسرائیلی‌ها به ایده «اسرائیل بزرگ» وفادارند.

اکنون جهان عرب با پرسش‌های دشواری روبه‌روست:

آیا کشورهای عربی بیدار می‌شوند و درک می‌کنند که همگی مستقیماً در مسیر پروژه اسرائیل بزرگ قرار دارند؟ آیا حاضر خواهند شد روابط خود را با اسرائیل قطع کنند و از اهرم‌هایشان در برابر واشنگتن استفاده کنند؟

 آیا اصلاً می‌توان تصور کرد که کشورهای عربی ائتلافی برای مقابله نظامی با اسرائیل تشکیل دهند؟ یا باز هم همان انفعال قدیمی ادامه خواهد یافت؟

شاید برخی کشورها همچون امارات ـ آشکار یا پنهان ـ از این حمله استقبال کنند و خیال کنند به آنها امنیت می‌دهد. اما این یک اشتباه بزرگ است و واقعیت چیز دیگری است.

حمله سه‌شنبه نشان داد که هیچ اتحاد پیشین، هیچ دیپلماسی و حتی هیچ حمایت آمریکایی نمی‌تواند کشوری عربی را از خشونت اسرائیل در امان نگه دارد. اگر اسرائیل مهار نشود، هر پایتختی در منطقه باید بداند هدف بعدی می‌تواند خودش باشد.

اکنون پرسش‌ها بیشتر از پاسخ‌هاست. اما یک حقیقت روشن است: اسرائیل متوقف نخواهد شد، مگر اینکه متوقفش کنند.

منبع: میدل ایست ای

برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید به:

نگاه متفاوت جهان عرب به جنگ ایران

اسرائیل نمی تواند هژمون منطقه باشد

برای کشورهای خلیج فارس اقتصاد مقدم بر همه چیز است


پیام راهبردی تازه اسرائیل

حمله ۹ سپتامبر اسرائیل به تیم رهبری حماس در دوحه (قطر)، که ظاهراً تلاشی برای کشتن خلیل الحیه، مذاکره‌کننده ارشد این گروه و دیگران بود، نشان می‌دهد که اهداف جنگی اسرائیل تا چه اندازه تغییر کرده است. اسرائیل مذاکره را کنار گذاشته و بی‌توجه به هزینه‌های دیپلماتیک یا انسانی، به سمت نابودی بی‌امان حماس حرکت کرده است.

این حمله، چشم‌انداز هرگونه توافق میانجی‌گرانه و نیز احتمال زنده بازگرداندن گروگان‌ها را به خطر می‌اندازد. همچنین روابط با قطر را تضعیف می‌کند و سیاست آمریکا را در منطقه‌ای که حضور نظامی و نفوذ دیپلماتیک واشنگتن در آن از پیش تحت فشار بوده، پیچیده‌تر می‌سازد. از این منظر، این حمله بیش از آنکه یک ضربه تاکتیکی علیه حماس باشد، نوعی اعلام راهبردی است مبنی بر اینکه اسرائیل میدان نبرد را گسترش خواهد داد، حتی اگر این کار امید به آتش‌بس را از میان ببرد و نزدیک‌ترین شرکایش را نیز درگیر پیامدهای آن سازد.

تجربه‌های پیشین نشان می‌دهد که تلاش‌های اسرائیل برای ترور رهبران حماس در کشورهای عربی نسبتاً دوست، نتیجه معکوس داده است و همین امر قبلاً باعث احتیاط تل‌آویو می‌شد. در سال ۱۹۹۷، عملیات ترور خالد مشعل در اَمان (اردن) شکست خورد و دو مأمور موساد دستگیر شدند. دولت اردن—که در آن زمان یکی از تنها دو کشور عربی دارای معاهده صلح با اسرائیل و شریک نزدیک اطلاعاتی‌اش بود—تهدید کرد همکاری امنیتی را قطع می‌کند. در نتیجه، اسرائیلِ تحقیرشده مجبور شد چندین زندانی ارشد حماس از جمله شیخ احمد یاسین را آزاد کند. در سال ۲۰۱۰ نیز ترور محمود المبحوح، فرمانده نظامی حماس، در دوبی موجی از انتقاد بین‌المللی را -حتی از سوی امارات- برانگیخت.

اما پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، محاسبات اسرائیل به‌طور اساسی تغییر کرد. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، با وجود مواضع سخت‌گیرانه‌اش، در گذشته نسبت به استفاده از نیروی نظامی محتاط بود. او در طول نخست‌وزیری طولانی‌مدتش وارد جنگ بزرگ تازه‌ای نشد و در برابر فشار راست‌گرایان برای اشغال غزه مقاومت می‌کرد. با این حال، پس از ۷ اکتبر، اسرائیل وارد جنگی منطقه‌ای شد: جنگ در غزه که تاکنون بیش از ۶۴ هزار فلسطینی کشته شده‌اند؛ جنگ علیه حزب‌الله در لبنان که ویرانی گسترده‌ای به بار آورد؛ حمله به یمن با هدف قرار دادن مواضع حوثی‌ها؛ اجرای ده‌ها حمله هوایی در سوریه؛ و بمباران برنامه هسته‌ای و رهبران ایران.

آخرین حمله اسرائیل، ظاهراً واکنشی به کشته شدن شش نفر در ایستگاه اتوبوسی در اورشلیم به دست دو فرد مسلح اهل کرانه باختری بود. اما نشانه‌ای در دست نیست که این حمله تروریستی با هماهنگی رهبران حماس خارج از کرانه باختری انجام شده باشد. در حقیقت، حمله به دوحه نشان‌دهنده این است که دولت نتانیاهو به دنبال رویکرد صرفاً نظامی برای نابودی حماس است. بخش زیادی از جناح راست اسرائیل—پایگاه اصلی نتانیاهو—بر این باورند که تنها با نابودی کامل حماس، امنیت اسرائیل تضمین می‌شود، و اقداماتی نظیر این حمله پیام روشنی برای آنان دارد: اسرائیل از تعقیب هدف نابودی حماس کوتاه نخواهد آمد.

با این حال، حماس همچنان نیروی مسلط در غزه است و نابودی کامل آن بعید به نظر می‌رسد. دلیل آن هم تا حدی تداوم حمایت بخشی از فلسطینیان از این گروه است. اما مشکل اصلی‌تر این است که دولت اسرائیل با حضور تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه یا جایگزینی حماس با نهادی فلسطینی دیگر مخالفت می‌کند. در نتیجه، حماس به طور پیش‌فرض قوی‌ترین بازیگر فلسطینی در نوار غزه باقی مانده است. هر جا که حضور اسرائیل کاهش می‌یابد، حماس دوباره سر برمی‌آورد و این یعنی نیاز به نیروی بیشتر و طولانی‌تر شدن جنگ.

از نظر نظامی، حمله‌های اخیر اسرائیل تغییر چندانی در صحنه غزه ایجاد نمی‌کند. ساختار حماس به شدت غیرمتمرکز است و مرگ رهبران در دوحه تأثیر مهمی بر عملیات داخلی آن ندارد. حتی پیش از ۷ اکتبر، قدرت در درون حماس از رهبری خارجی به رهبران حاضر در غزه منتقل شده بود.

اما این حمله تلاش‌ها برای دستیابی به آتش‌بس را تضعیف می‌کند. حتی اگر الحیه زنده مانده باشد، پیام حمله واضح است: اسرائیل مذاکرات را جدی نمی‌داند.

در نتیجه، دستیابی به یکی از اهداف اصلی اسرائیل—بازگرداندن گروگان‌ها—اکنون بعیدتر شده است. حماس حدود ۲۰ گروگان زنده و پیکر ۳۰ نفر دیگر (از جمله دو آمریکایی) را در اختیار دارد. سرنوشت گروگان‌ها به آتش‌بس گره خورده بود و اکنون این هدف دورتر از همیشه است.

این حمله همچنین هدف عملیات زمینی تازه اسرائیل در غزه را روشن‌تر می‌کند. پیش‌تر، برخی گمان می‌کردند افزایش عملیات زمینی، صرفاً ابزاری برای فشار بر حماس به منظور توافق بر سر گروگان‌هاست. اما حمله دوحه نشان داد این عملیات در اصل برای تضعیف توان عملیاتی حماس و کنترلش بر غزه است، نه برای تغییر موضع مذاکره‌ای آن.

پیامدهای دیپلماتیک این حمله نیز قابل‌توجه است. انجام آن در دوحه آشکارا به معنای تحقیر قطر است؛ کشوری که همراه با مصر، یکی از اصلی‌ترین میانجی‌گران مذاکرات صلح بود. قطر تا پیش از حمله، حماس را برای پذیرش پیشنهاد آتش‌بس آمریکا تحت فشار قرار داده بود. با این حال، پس از ۷ اکتبر در داخل اسرائیل موجی از انتقادها علیه قطر شکل گرفت. قطر صدها میلیون دلار به غزه تحت حماس کمک کرده بود؛ کمکی که با تأیید اسرائیل انجام می‌گرفت، چون تل‌آویو نمی‌خواست بحران انسانی در غزه شدت گیرد. نتانیاهو همچنین محاسبه کرده بود که تقویت حماس به معنای تضعیف تشکیلات خودگردان و در نتیجه تداوم اختلاف و دودستگی فلسطینی‌هاست. اما پس از ۷ اکتبر، این محاسبات کنار گذاشته شد و قطر به خاطر میزبانی رهبران حماس به عنوان حامی اصلی تروریسم معرفی شد؛ این درحالی است که دوحه ادعا می‌کرد این میزبانی بنا به درخواست آمریکا بوده است.

اسرائیل پیشاپیش آمریکا را در جریان این حمله قرار داد و همین باعث شد عده‌ای بگویند واشنگتن به آن «چراغ سبز» داده است. هرگونه همدستی آمریکا، برای سیاست خارجی واشنگتن مشکل‌ساز است. آمریکا علاوه بر تلاش برای مذاکره با حماس، پایگاه هوایی عظیمی در قطر دارد که محور اصلی حضور نظامی‌اش در خاورمیانه است. سخنگوی کاخ سفید، کارولین لویت، تأکید کرد که قطر «یکی از متحدان نزدیک آمریکاست که شجاعانه برای میانجی‌گری صلح ریسک می‌کند» و این حمله «نه به نفع اهداف اسرائیل است و نه به نفع آمریکا». با این حال اگر آمریکا از قبل خبر داشته و جلوی اسرائیل را نگرفته، یعنی حمله اسرائیل را پذیرفته است؛ حتی اگر آن حمله علیه خاک یکی از متحدان نزدیکش انجام شده باشد.

تصمیم اسرائیل برای هدف قرار دادن مذاکره‌کنندگان حماس در دوحه نشان‌دهنده شکاف فزاینده میان راهبرد نظامی اسرائیل و مسیرهای دیپلماتیکی است که شرکایش دنبال می‌کنند. برای ایالات متحده، این حمله بازگشت گروگان‌ها را سخت‌تر می‌سازد، تمایل قطر برای میانجی‌گری را تضعیف می‌کند و اعتبار واشنگتن نزد متحدان عربش را زیر سؤال می‌برد. از این پس، سیاست‌گذاران آمریکایی باید بسنجند که آیا ادامه حمایت از چنین عملیات‌هایی واقعاً به منافع اصلی آمریکا—یعنی بازگرداندن گروگان‌ها، ثبات منطقه و حفظ مشارکت‌های حیاتی—خدمت می‌کند یا اینکه رویکرد فعلی اسرائیل این گزینه‌ها را محدودتر کرده و چرخه خشونت منطقه‌ای را عمیق‌تر می‌سازد.

منبع: فارین پالیسی


واقعیت لابی قطر در آمریکا

روز سه‌شنبه، اسرائیل دوحه را بمباران کرد و در این حمله دست‌کم پنج نفر از کارکنان حماس و یک مأمور امنیتی قطری کشته شدند. مقام‌های اسرائیلی ابتدا مدعی شدند که آمریکا چراغ سبز این عملیات را داده است؛ اما کاخ سفید این روایت را رد کرد و گفت تنها «کمی پیش از حمله» در جریان قرار گرفته و این حمله را «ناخوشایند» دانست.

پیامدهای این بمباران هنوز روشن نیست، اما همین که آمریکا حمله اسرائیل به خاک یک متحد مهم غیرناتو را تنها «یک اتفاق ناخوشایند» توصیف کرد، دست‌کم باید یک افسانه قدیمی را کنار بزند: اینکه لابی قطر در واشنگتن قدرت بیشتری از لابی اسرائیل دارد.

افسانه لابی قطر

تندروهای حامی اسرائیل در آمریکا، وقتی می‌خواهند توضیح بدهند که چرا ناگهان افکار عمومی آمریکا نسبت به حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل دچار تردید شده است، از داستان «لابی قطر» استفاده می‌کنند.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در مصاحبه‌ای در ماه اوت ادعا کرد که قطر «میلیاردها دلار خرج دانشگاه‌های آمریکایی کرده تا علیه اسرائیل، یهودیان و حتی خود آمریکا تبلیغ کند.» او حتی قطر را مقصر افزایش یهودستیزی در میان برخی محافل محافظه‌کار آمریکایی دانست و گفت که این پول‌ها عمدتاً وارد دانشگاه‌ها شده و از آنجا به کل جامعه پخش شده است.

این همان ادعایی است که برخی نهادهای طرفدار اسرائیل – و سازمان‌هایی که مستقیماً از دولت اسرائیل بودجه گرفته‌اند – بارها تکرار کرده‌اند: اینکه دلیل اعتراض‌های گسترده طرفدار فلسطین در آمریکا، نه کشتار و قحطی تحمیل‌شده توسط ارتش اسرائیل در غزه، بلکه پول‌های قطر است که دانشجویان آمریکایی را به مسیر «یهودستیزی» کشانده است.

واقعیت بودجه آموزشی قطر

مشکل این روایت در اینجاست که بله، قطر میلیاردها دلار صرف آموزش عالی در آمریکا کرده، اما بیش از ۹۰ درصد این پول مستقیماً به دانشگاه‌های آمریکایی مستقر در خاک قطر اختصاص داشته است، نه دانشگاه‌های داخل آمریکا. در واقع، بیشتر این بودجه صرف آموزش شهروندان قطری و خارجی‌های مقیم قطر می‌شود، نه دانشجویان آمریکایی در ایالات متحده.

با وجود این واقعیت ساده، نتانیاهو و گروه‌های حامی اسرائیل همچنان این افسانه را تکرار می‌کنند. مؤسسه‌ای به نام «مطالعه یهودستیزی جهانی» (ISGAP) بارها در کنگره شهادت داده که پول‌های قطر باعث یهودستیزی می‌شود، در حالی که تحقیقات این مؤسسه پر از کاستی است. جالب‌تر اینکه این مؤسسه تا سال ۲۰۲۰ از دولت اسرائیل کمک مالی دریافت کرده بود، اما این موضوع را علناً اعلام نکرده بود.

نفوذ واقعی قطر

قطر واقعاً در آمریکا نفوذ قابل‌توجهی دارد، اما دامنه آن اغلب از سوی منتقدانش بیش از حد بزرگ‌نمایی می‌شود.

من و نیک کلیولند-استاوُت در یک گزارش تازه برای مؤسسه کوئینسی با عنوان «نفوذ قطر در آمریکا» به بررسی این موضوع پرداختیم. یافته‌ها نشان می‌دهد که تنها در هشت سال گذشته – از زمانی که عربستان و امارات در آستانه حمله به قطر بودند – این کشور از بازیگری کم‌اهمیت به یکی از بزرگ‌ترین لابی‌گران در واشنگتن تبدیل شده است.

برخی نکات مهم این گزارش از این قرار است:

قطر بیش از ده شرکت لابی و روابط عمومی ثبت‌شده در وزارت دادگستری آمریکا دارد.

تعدادی از سیاستمداران سرشناس سابق، از هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات، برای قطر لابی کرده‌اند.

هیچ کشوری به اندازه قطر با سیاستمداران آمریکایی دیدار حضوری نداشته است.

قطر سومین اهداکننده بزرگ خارجی به اندیشکده‌های آمریکاست.

چندین مقام سابق دولت ترامپ بعداً برای قطر کار کرده‌اند، از جمله کاش پاتل و پام باندی.

خانواده ترامپ و شرکت‌هایش هم قراردادهایی به ارزش میلیاردها دلار با قطری‌ها بسته‌اند و حتی یک جت لوکس هدیه گرفته‌اند.

قطر؛ میانجی بحران‌ها

در عین حال، قطر در حوزه‌هایی کار کرده که به سود منافع آمریکا هم بوده است: میانجی‌گری در افغانستان، کنگو، دارفور، لبنان، یمن و البته غزه. روزنامه گاردین به همین دلیل لقب «پایتخت جهانی دیپلماسی» را به دوحه داده است.

تحلیل ما از فعالیت‌های لابی قطر بعد از آغاز جنگ غزه نشان داد که تمرکز اصلی آنها معرفی قطر به عنوان میانجی صلح است. پیام نانوشته این فعالیت‌ها روشن است: در حالی که اسرائیل آمریکا را به جنگ‌های بیشتر می‌کشاند، قطر تلاش می‌کند جلوی آن را بگیرد.

برای نمونه، یک شرکت روابط عمومی به نام GRV در بروشوری اعلام کرده که قطر «در یک سال گذشته با همکاری آمریکا، مصر و دیگر کشورها برای کاهش بحران غزه، میانجی‌گری بین اسرائیل و حماس، رساندن کمک‌های انسانی به غیرنظامیان فلسطینی و آزادی گروگان‌ها تلاش کرده است.»

شرکت دیگری به نام Lumen8 هم برنامه‌ای ترتیب داد تا نخست‌وزیر قطر در مصاحبه با تاکر کارلسون در فاکس‌نیوز حضور پیدا کند، جایی که او گفت: «ما می‌خواهیم جلوی جنگ با ایران را بگیریم.»

قطر از سال ۲۰۱۷ به‌طور فعال روی جلب توجه رسانه‌های راست‌گرای آمریکا سرمایه‌گذاری کرده و سعی داشته روی ذهن دونالد ترامپ و هوادارانش تأثیر بگذارد.

چرخش در میان محافظه‌کاران

شاید به همین دلیل است که نتانیاهو از نفوذ قطر این‌قدر عصبانی است؛ چراکه این نفوذ باعث شده بخش بیشتری از جریان محافظه‌کار آمریکا علناً از اسرائیل فاصله بگیرد.

نمونه‌اش هفته گذشته بود که کرت میلز، سردبیر نشریه The American Conservative، در یک کنفرانس گفت: «چرا این جنگ‌ها باید جنگ‌های ما باشند؟ چرا مشکلات بی‌پایان اسرائیل باید بار دوش آمریکا باشد؟ آیا در شعار "آمریکا اول" باید اسرائیل را استثنا کنیم؟ قطعا خیر.»

سخن آخر اینکه:

گرچه لابی قطر به پای لابی اسرائیل نمی رسد ولی نباید آن را دست کم گرفت و بی اهمیت دانست. درست است که قدرت لابی قطر با لابی اسرائیل قابل مقایسه نیست، اما دوحه همچنان نفوذ قابل‌توجهی در سیاست و محافل فکری آمریکا دارد و این نفوذ باید به‌دقت زیر نظر باشد.

ما در گزارش خود نوشته ایم که «هرچند امروز منافع آمریکا و قطر تا حد زیادی هم‌راستا هستند – یعنی صلح و ثبات در منطقه و جلوگیری از کشیده شدن آمریکا به جنگ‌های بیشتر – اما این دلیل نمی‌شود که نفوذ قطر در آمریکا نادیده گرفته شود. دسترسی بی‌سابقه قطر به ترامپ و نفوذش بر او، دست‌کم این خطر را دارد که رئیس‌جمهور، منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح دهد. بنابراین هرچند لابی قطر نتوانست جلوی حمله اسرائیل را بگیرد – چون لابی اسرائیل به‌مراتب قدرتمندتر است – اما باز هم باید این نفوذ را زیر نظر داشت.»

منبع: responsiblestatecraft

برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید به: نفوذ قطر در آمریکا از آنچه فکر می کنید عمیق تر است


نظر شما