twitter share facebook share ۱۴۰۴ شهریور ۲۰ 760
بسیاری در تهران هنوز امید دارند که به جای تلاش جدی برای توافق دیپلماتیک، چین و روسیه ایران را از فشار غرب نجات دهند. اما چین و روسیه بارها نشان داده‌اند حاضر نیستند بهای سنگینی برای ایران بپردازند.

آقای خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی، اواخر ماه اوت در یک سخنرانی، هرگونه پیشنهاد برای مذاکره مستقیم با آمریکا را «سطحی» دانست و گفت اختلاف با آمریکا «غیرقابل‌حل» است. به گفته او، هدف واقعی واشنگتن این است که ایران را «مطیع» کند؛ چیزی که ملت ایران با تمام توان در برابرش خواهند ایستاد.

اما سخنان آقای خامنه‌ای فقط یک بخش از سیاست پرتنش ایران بعد از جنگ اخیر است. در تهران، جناح‌های رقیب هرکدام طرح و بیانیه‌ای ارائه کرده‌اند که ایران چگونه باید به ویرانی‌های ناشی از جنگ پاسخ دهد.

پشت این جنجال سیاسی یک پرسش عمیق‌تر وجود دارد: آمریکا جز فشار و دشمنی، چه گزینه‌ای پیش پای ایران گذاشته است؟ از دل همین بحث‌های داخلی، نوعی راه میانه در حال شکل‌گیری است؛ مسیری که ایران را نه به‌سمت آشتی با آمریکا و اروپا بلکه به‌سمت چرخش جدی‌تر به‌سوی چین سوق می‌دهد.

در این فضای آشفته، «جبهه اصلاحات» ــ ائتلاف اصلی احزاب اصلاح‌طلب ــ دوباره به مرکز بحث‌ها تبدیل شده است. این جریان که ریشه‌اش به جنبشی می‌رسد که محمد خاتمی را در ۱۳۷۶ به ریاست‌جمهوری رساند، همیشه به‌دنبال اصلاحات دموکراتیک در داخل و بهبود روابط با غرب بوده است. این جریان با وجود سال‌ها سرکوب، هنوز اثرگذار است و سال گذشته پس از مرگ ابراهیم رئیسی در سانحه هلیکوپتر، از مسعود پزشکیان در انتخابات حمایت کرد. در همین شرایط، بیانیه پساجنگ این جریان با عنوان «آشتی ملی» بسیار جنجالی شد: آزادی زندانیان سیاسی، اصلاح رسانه‌های دولتی، بازسازی اعتماد عمومی و مهم‌تر از همه، تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی اورانیوم در برابر لغو کامل تحریم‌ها.

واکنش ها به این بیانیه تند بود. رسانه‌های اصولگرا این پیشنهاد را ساده‌لوحانه، نوعی «تسلیم» و حتی خیانت توصیف کردند. عبدالله گنجی آن را هم‌راستا با مواضع ترامپ و نتانیاهو دانست. مهدی محمدی، مشاور قالیباف، پا را فراتر گذاشت و گفت این «خیانت تاریخی» است و به‌مثابه بیانیه ارتش اسرائیل است. هدف این حملات فقط مخالفت نبود، بلکه جرم‌انگاری ایده هرگونه مصالحه در موضوع غنی‌سازی بود.

حتی اصلاح‌طلبان نزدیک به دولت پزشکیان هم عقب نشستند. محمدرضا جلایی‌پور، جامعه‌شناس و از چهره‌های نوظهور دولت، هشدار داد که این متن انتخاب ایران را به «تسلیم یا جنگ» تقلیل می‌دهد، در حالی‌که حتی کنار گذاشتن کامل غنی‌سازی هم مانع حملات آینده آمریکا یا اسرائیل نمی‌شود.

این ماجرا تنها بخشی از صحنه در حال تغییر سیاست ایران است. سیاستمداران در حال تغییر موضع هستند و نهادهای رسمی هم در حال تغییر مسیر. حسن روحانی دوباره فعال شده و به‌طور ضمنی از سپاه و شورای نگهبان انتقاد کرده است. او گفت: «باید نیروهای مسلح به وظایف ذاتی خود برگردند؛ اقتصاد کار نیروهای مسلح نیست»؛ البته هم‌زمان غرب را هم غیرقابل‌اعتماد دانست.

در سطح نهادی هم تغییرات جدی رخ داده است. علی لاریجانی، رئیس پیشین مجلس که دو بار ردصلاحیت شد، حالا دبیر شورای عالی امنیت ملی شده و برای نخستین‌بار از زمان جنگ ایران و عراق، در دل این شورا یک «شورای دفاع» جدید تشکیل شده است. پیام تشکیل این شورا روشن است: تهران نه‌تنها درس‌های جنگ اخیر را مرور می‌کند، بلکه خود را برای جنگ بعدی آماده می‌سازد.

این تغییرات در حالی است که مواضع آمریکا مبهم و متناقض است. ترامپ از یک‌سو مذاکره می‌خواهد، از سوی دیگر در جنگ اسرائیل علیه ایران شرکت می‌کند. یک روز دستور تخلیه تهران را می‌دهد، روز بعد از آتش‌بس حرف می‌زند. از «تسلیم بی‌قید و شرط» سخن می‌گوید و بعد می‌گوید برنامه هسته‌ای ایران نابود شده است. چنین تناقض‌هایی باعث شده تهران دلیلی برای تغییر سیاست دیرینه خود نبیند.

موضع رسمی ایران همچنان روشن است: حق غنی‌سازی را کنار نمی‌گذارد و درباره موضوعات غیرهسته‌ای مذاکره نمی‌کند. مقاماتی مانند عباس عراقچی و خود آقای خامنه‌ای بارها گفته‌اند ایران هیچ توافقی را که حذف کامل غنی‌سازی بخواهد نمی‌پذیرد. البته گهگاه از انعطاف هم حرف زده‌اند، مثلاً در ظرفیت و سطح غنی‌سازی. ولی همان‌طور که لاریجانی نوشت، وقتی صحبت از محدودیت موشکی باشد «دیگر مذاکره‌ای باقی نمی‌ماند.»

با این حال، هیچ نشانه‌ای از حرکت ایران به‌سمت بمب وجود ندارد. برنامه هسته‌ای در هاله‌ای از ابهام نگه داشته شده است: بدون نظارت بین‌المللی و بدون اطلاع دقیق از ذخایر اورانیوم یا سانتریفیوژها. تحلیلگران ایرانی این ابهام را یک ابزار بازدارنده می‌دانند، نه قدمی برای ساخت سلاح هسته‌ای. اما تغییر اصلی سیاست ایران جای دیگری است: چرخش راهبردی ایران به سمت شرق، به‌ویژه چین.

برخلاف برداشت غرب، ایران هیچ‌وقت واقعاً چین را در آغوش نگرفته بود. حتی بعد از خروج ترامپ از برجام، تهران بیشتر به پکن به چشم «پشتیبان موقت» نگاه می‌کرد و هر وقت دریچه‌ای به غرب باز می‌شد، چین را کنار می‌گذاشت. مثلاً پیشنهاد ۴۰ میلیارد دلاری سرمایه‌گذاری چین در ۲۰۱۶ به جایی نرسید. قرارداد ۲۵ ساله هم عملاً روی کاغذ ماند. بعد از برجام، ایران قراردادهای بزرگ را به توتال، ایرباس و بوئینگ داد و شرکت‌های چینی سهم اندکی بردند. خود کارشناسان ایرانی-چینی هم اذعان کرده‌اند که پکن به ایران اعتماد راهبردی ندارد، چون بارها در میانه راه رها شده است.

اما بعد از جنگ و بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، تهران فهمیده اگر می‌خواهد چین در دفاع و زیرساخت کشور سرمایه‌گذاری کند، باید خودش هم شریک بلندمدت قابل‌اعتمادی باشد، نه اینکه فقط در بحران سراغ پکن برود. حتی اصلاح‌طلبانی مثل جلایی‌پور هم امروز می‌گویند: اگر ایران ثبات و تداوم نداشته باشد، چین حاضر به سرمایه‌گذاری کلان نخواهد بود.

این پیام در اجلاس «سازمان همکاری شانگهای» در تیانجین پررنگ شد. برای ایران، زمان‌بندی مهم بود: درست بعد از جنگ ۱۲روزه و بازگشت تحریم‌ها، ناگهان یک پشتوانه دیپلماتیک به دست آورد چون سران عضو شانگهای حملات آمریکا و اسرائیل را محکوم کردند. عراقچی هم کنار روس‌ها و چینی‌ها نامه‌ای به سازمان ملل فرستاد و تحریم‌ها را غیرقانونی خواند.

پزشکیان در این اجلاس آشکارا با دستورکار چین همراه شد: اصلاح نظام جهانی، کاهش وابستگی به دلار، ایجاد سازوکارهای جدید بحران، و معرفی بندر چابهار به‌عنوان حلقه اتصال چین به آسیای مرکزی. شی جین‌پینگ هم در پاسخ، به «حق هسته‌ای، حاکمیت و عزت ایران» احترام گذاشت و دو کشور توافق کردند قرارداد ۲۵ساله را این‌بار جدی اجرا کنند. مهم‌تر از همه، چین ایران را به رژه نظامی «روز پیروزی» دعوت کرد، بدون آمریکا، اروپا، اسرائیل یا برخی کشورهای عربی؛ پیامی آشکار که ایران را بخشی از نظم چندقطبی آینده می‌بیند. عراقچی هم گفت: «این سفر رئیس‌جمهور به چین، یکی از مهم‌ترین سفرهای تاریخ ما خواهد بود.»

در همین فضا، آقای خامنه‌ای در سخنان اوت خود از پزشکیان حمایت ویژه‌ای کرد و گفت: «از خادمان کشور، از رئیس‌جمهور حمایت کنید.» این پیام وحدت، قرار است اجماع در بالای نظام را نشان دهد. برای آمریکا و اروپا، این یک نقطه عطف است: ادامه فشار و دشمنی، فقط ایران را بیشتر به چین نزدیک می‌کند و مقاومت هسته‌ای‌اش را تقویت خواهد کرد. تنها راه دیگر این است که ببینند آیا می‌توانند با مشوق‌های جدی، ایران را دوباره به مسیری متعادل‌تر برگردانند و زمینه‌ای برای گفت‌وگو ایجاد کنند.

منبع: فارین پالیسی


ایران میان بن‌بست جنگ و صلح

رهبر ایران، سال‌ها به مردم اطمینان می‌داد که جنگی با آمریکا یا اسرائیل رخ نخواهد داد. اما این ادعا در خرداد امسال با وقوع جنگ ۱۲ روزه که در آن بیش از هزار ایرانی کشته شدند، درهم شکست. حالا او نسبت به وضعیت «نه جنگ، نه صلح» در کشور هشدار می‌دهد. تشخیص او غلط نیست، اما پرهیز از تصمیم‌ گیری های سخت، همان روشی است که آقای خامنه‌ای همیشه داشته است.

تغییرات اخیر در ترکیب تیم امنیتی و سیاسی ایران، بیشتر برای سرپوش گذاشتن بر اختلافات جناحی است تا نشانه‌ای از تغییر راهبرد. بسیاری در تهران هنوز امید واهی دارند که به جای تلاش جدی برای توافق دیپلماتیک، چین و روسیه ایران را از فشار غرب نجات دهند. مشکل اینجاست که چین و روسیه بارها نشان داده‌اند حاضر نیستند بهای سنگینی برای ایران بپردازند.

جنگ ۱۲ روزه باید برای نظام هشداری جدی می‌بود. حملات اسرائیل و آمریکا ضعف دفاع هوایی ایران را آشکار کرد و حتی بخش‌هایی از برنامه هسته‌ای را آسیب زد. جمهوری اسلامی از سال ۵۷ تا امروز این‌قدر شکننده به نظر نرسیده بود. با این حال، تهران همچنان بر حق غنی‌سازی پافشاری می‌کند، محدودیتی برای برنامه موشکی نمی‌پذیرد و قصدی برای عقب‌نشینی از نقش‌آفرینی‌های منطقه‌ای در لبنان، یمن یا جاهای دیگر ندارد؛ همان چیزهایی که آمریکا، اسرائیل و کشورهای عربی عامل بی‌ثباتی می‌دانند.

در همین شرایط بحرانی، رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان قرار است این ماه در سازمان ملل سخنرانی کند. حامیان او می‌گویند این سفر نباید فقط یک نمایش نمادین باشد. پرسش اصلی این است: چه زمانی تهران حاضر می‌شود مسیر راهبردی خود را تغییر دهد؟

پزشکیان که خیلی‌ها او را ضعیف‌ترین رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی می‌دانند، از سوی تندروها «ساده‌لوح» خوانده می‌شود چون از تعامل با دشمنان ایران حرف زده است. با این حال، هم در جامعه و هم در بخشی از نخبگان سیاسی تمایل زیادی برای تغییر وجود دارد. افرادی مثل حسن روحانی و محمدجواد ظریف هم خواستار بازنگری در سیاست‌ها هستند.

اما نظام همچنان گرفتار اختلاف جناحی است و روی کاهش تنش توافق ندارد. ایران ظاهراً درِ دیپلماسی را باز گذاشته و در همکاری با آژانس هسته‌ای گام‌های کوچکی برداشته است، از جمله دیدار اخیر وزیر خارجه عباس عراقچی با مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی در قاهره. اما این اقدامات کوچک فقط دیپلماسی را زنده نگه می‌دارد، و پاسخگوی بزرگی بحران نیست. در عوض، نشانه‌ها می‌گوید تهران آماده است درگیری‌های محدود با آمریکا و اسرائیل یا حتی بازگشت تحریم‌های سازمان ملل را تحمل کند، به شرطی که مجبور به عقب‌نشینی اساسی نشود.

ریشه این تردید، شخص آقای خامنه‌ای است. هویت انقلابی او بر پایه «تسلیم نشدن به آمریکا» ساخته شده و حاضر نیست این میراث را کنار بگذارد، مگر اینکه امتیازی بسیار بزرگ بگیرد. از نگاه تهران، دولت ترامپ چنین پیشنهادی نداده است. آمریکا فقط سه مطالبه دارد: محدودیت در غنی‌سازی، برنامه موشکی و شبکه متحدان منطقه‌ای ایران؛ اما تا زمانی که ایران تصور کند سرنوشت پرونده‌اش عملاً در دست اسرائیل است، هر مذاکره‌ای را پرریسک‌ تلقی خواهد کرد.

آقای خامنه‌ای توان آماده کردن کشور برای بحران‌های بزرگ‌تر را ندارد، بنابراین بیشتر به جابه‌جایی افراد در تیم امنیت ملی بسنده می‌کند. او همچنان امیدوار است رقابت آمریکا با چین و روسیه راهی برای فرار ایران باز کند، هرچند خیلی‌ها در داخل هشدار می‌دهند که نباید فریب ظاهر پکن را خورد.

فرماندهان سپاه نیز مطمئن‌اند می‌توانند فشارها را تاب بیاورند. اعتماد آنها بر سه نکته است:

۱. نظام در جنگ ۱۲ روزه فرو نپاشید و مردم هم به خیابان‌ها نریختند؛ پس هنوز جامعه عصبانی است اما انقلابی نشده.

۲. آمریکا و اسرائیل نقشه‌ای جدی برای براندازی ندارند؛ حداکثر، حملات پراکنده و محدود خواهند کرد.

۳. افزایش تنش میان آمریکا و چین، به نظرشان نوعی سپر سیاسی در برابر تحریم‌های جدید خواهد بود.

اما این قمار خطرناک است. روزنامه شرق هشدار داده که این مسیر می‌تواند ایران را به میدان آزمایش رقابت قدرت‌های بزرگ تبدیل کند؛ درست مثل اوکراین که صحنه زورآزمایی مسکو و واشنگتن شده است.

در داخل، عملگرایان به میدان آمده‌اند. روحانی جنگ اخیر را «جنگ جهانی سوم کوچک» نامید و گفت تنها راه خروج از چرخه تحریم و بحران امنیتی، شفافیت هسته‌ای در برابر تخفیف تحریم‌هاست. او حتی خسارت تعلل در زمان ریاست‌جمهوری رئیسی را ۵۰۰ میلیارد دلار دانست. علی‌اکبر صالحی هم فاش کرد که در سال ۲۰۰۹ امکان توافق وجود داشت، اما احمدی‌نژاد آن را خراب کرد. این اعتراف‌ها نشان‌دهنده ترس واقعی از جنگ دوباره است.

با این حال، آقای خامنه‌ای و دستگاه امنیتی بیشتر با کلمات بازی می‌کنند تا تغییر سیاست. مهم‌ترین تغییر اخیر، انتصاب علی لاریجانی به ریاست شورای عالی امنیت ملی است. او سعی کرده نقش میانه‌رو را ایفا کند و گفته «راه مذاکره با آمریکا بسته نیست». لاریجانی معاون خود را هم از میان افرادی انتخاب کرده است که دیدگاه های خود را تغییر داده و رو به اعتدال آورده اند: علی باقری، که زمانی توافق هسته‌ای را تحقیر می‌خواند، حالا از مذاکره برای منافع ملی دفاع می‌کند. این تغییر نشان می‌دهد حتی تندروهای سابق هم زیر فشار واقعیت‌ها عقب نشسته‌اند.

بحث انتقال پرونده هسته‌ای از وزارت خارجه به شورای عالی امنیت ملی هم بیشتر جنبه نمادین دارد، چون در عمل تصمیم‌گیری همیشه در شورا بوده است.

عملکرد عراقچی، وزیر خارجه فعلی، زیر سؤال رفته است. او به ساده‌اندیشی در تحلیل حقوقی و شعارهای تند بی‌فایده متهم شده، اما طرفدارانش می‌گویند که او در شرایط فوق‌العاده دشواری کار می‌کند: بازگشت ترامپ، افزایش تنش با اسرائیل و ضعف شبکه‌های نیابتی ایران.

این مباحث در آستانه سفر پزشکیان به نیویورک اهمیت بیشتری یافته است. اقتصاد در حال فروپاشی است، نظم داخلی شکننده شده و تحریم‌های جدید در راه است. امید این است که با حضور لاریجانی در شورا، تصمیم‌گیری سریع‌تر و منسجم‌تر شود. در غیر این صورت، سفر پزشکیان هم مثل گذشته فقط به سخنرانی‌های پرطمطراق ختم می‌شود و نتیجه عملی ندارد.

سفر اخیر پزشکیان به چین بار دیگر تکیه تهران بر «پشتوانه شرقی» را نشان داد: توافق‌های تجاری با ارز محلی و وعده‌های همکاری. اما واقعیت این است که روسیه فقط می‌تواند برای ایران زمان بخرد، نه امنیت؛ و چین بیشتر شریک اقتصادی است تا حامی امنیتی.

اگر تحول بزرگی رخ ندهد، آینده چنین خواهد بود: تحریم‌های سازمان ملل از اواخر شهریور یا اوایل مهر بازمی‌گردد؛ روسیه و چین آن را «به رسمیت نمی‌شناسند» اما نمی‌توانند مانع آثارش شوند؛ ایران بیشتر به شبکه‌های غیررسمی مالی متکی می‌شود؛ اقتصاد ضعیف‌تر می‌گردد؛ و در حوزه امنیتی هم درگیری‌های محدود ادامه می‌یابد بی‌آنکه به جنگ بزرگ برسد. این یعنی ماندن در وضعیت تعلیق.

اما راه جایگزین، شجاعت سیاسی می‌خواهد. آقای خامنه‌ای و سپاه باید همین حالا پیش از اعمال تحریم‌ها اجازه بازرسی‌های گسترده‌تر بدهند و دولت پزشکیان یک معامله محدود را امتحان کند: کاهش بخشی از فعالیت‌ها در برابر رفع واقعی و قابل لمس تحریم‌ها. روسیه و چین می‌توانند برای چنین معامله‌ای وقت بخرند، اما جایگزین آن نمی‌شوند.

ایران باید بازدارندگی خود را بازتعریف کند. موشک‌ها و نیروهای نیابتی کافی نیستند. ثبات اقتصادی و انسجام اجتماعی بازدارندگی بهتری است و هزینه کمتری دارد. حتی پزشکیان هم گفته سلاح‌ها بدون وحدت ملی بی‌ارزش‌اند.

در نهایت، ایران هنوز گزینه دارد. انتخاب اصلی این نیست که به شرق بچسبد یا به غرب؛ انتخاب این است که آیا در لحظه حساس حاضر است عقب‌نشینی محدود کند یا نه. معامله محدود، پرهزینه و پرحاشیه خواهد بود، اما بهتر از ادامه دور باطل و امید واهی به چین و روسیه است. اگر تهران می‌خواهد سرنوشتش را خودش تعیین کند، باید به سمت کاهش تنش در برابر تخفیف واقعی تحریم‌ها برود.

منبع: فارین پالیسی



نظر شما